تسهیلات ادوات کشاورزی را در قالب دام کارت به دامداران دادند
گرگان-رحیمی، مدیرعامل شرکت هومن صنعت اراک گفت: تسهیلات ادوات کشاورزی را در قالب دام کارت برای تهیه نهاده های دامی به دامداران دادند.
حسین رحیمی در حاشیه چهارمین روز از نمایشگاه ماشین آلات کشاورزی در گرگان اظهار کرد: در شش ماهه نخست سال جاری، تسهیلات بخش ادوات کشاورزی بسیار ناچیز بود.
مدیرعامل شرکت هومن صنعت اراک افزود: تمام امید ما به نیمه دوم سال است و امیدواریم که شرایط تسهیلات برای کشاورز بهتر شود چرا که کشاورزان نقدینگی برای خرید ادوات کشاورزی ندارند.
وی تصریح کرد: با توجه به خشکسالی به خصوص در مناطق مرکزی ایران فروش خوبی نداشتیم و اگر در زمان کشت شالی وضعیت بهتر بود می توانستیم دو برابر فروش داشته باشیم.
رحیمی ادامه داد: اگر وضعیت به همین روال پیش برود تولیدکنندگان این بخش آسیب می بینند.
مدیرعامل شرکت هومن صنعت اراک در خصوص تولیدات شرکت، گفت: یک دستگاه کاه خرد کن کیسه زن در ایران در شرکت هومن صنعت اراک تولید می شود و کشاورزان استقبال خوبی از آن می کنند.
وی افزود: در سال های گذشته در گلستان نماینده فروشی نداشتیم اما در حال حاضر فعالیت خود را در این استان شروع کرده و پنج نماینده فروش در گنبدکاووس، آق قلا و گرگان داریم.
رحیمی ادامه داد: به صورت مستقیم به کشورهای عربستان و عراق و به صورت غیر مستقیم به کشورهای ترکمنستان و ازبکستان صادرات داریم.
مدیرعامل شرکت هومن صنعت اراک گفت: در گرجستان فروشگاهی به نام اراکی داریم و در تاجیکستان یک خط مونتاژ برای تولید محصول داریم.
طرح نجات اقتصاد امریکا با جنگهای بزرگ منطقهای
عطنا - در سیستم های اقتصاد شبکه ای خصوصا دلار،هر تصمیم سرشبکه زنجیره ای از اثرات را به همراه دارد. در زمان افزایش شدید تورم آمریکا،بانک مرکزی این کشور تا یک حد مشخص در یک بازه زمانی میتواند نرخ بهره را افزايش دهد و بیشتر از آن این سازوکار به درستی عمل نمیکند و حتی برعکس ممکن است باعث افزایش تورم هم شود.
این روزها خصوصا با شروع جنگ اوکراین سیاست مالی تقریبا نیمی از کشورهای دنیا به سمت کنار گذاشتن دلار و یا محدودیت استفاده از دلار در تبادلات بین المللی حرکت کرده است. در اصل زمینه این کار توسط خود آمریکا رقم خورده است. از سال 2003 افزایش غیرمعمول میزان بدهی خارجی آمریکا و همچنین خلق پول بدون پشتوانه این کشور خصوصا جهت پوشش نیاز مالی در جنگ های خاورمیانه باعث شکل گیری موج های بحران های اقتصادی در دنیا شده است. بدین جهت کشورهای دنیا خصوصا قطب های تجاری و اقتصادی در دنیا به فکر جایگزینی دلار بودند.
این خواست بعد از شکل گیری ساختار تحریمی جدید آمریکا در مقابل ایران دیگر از یک خواسته به یک نیاز اساسی تبدیل شده بود، زیرا کشورهای دیگر دیدند که سازوکار تحریمی آمریکا بدون همراهی الگوی خط در حال نفوذ و اجازه سازمان ملل هم قابل اجرا هست و دلیل آن نقش آفرینی دلار در تبادلات بین المللی است.این یک اخطار به همه دنیا بود که هر لحظه آنها هم میتوانند به مشابه ایران وارد یک جنگ جهانی اقتصادی شوند آنهم فقط با خواست آمریکا.
به این دلیل و ده ها دلیل دیگر از سال 2014 یک اجماع بزرگ برای جابجایی سروری دلار در اقتصاد جهانی به رهبری قدرت های مالی آسیایی شکل گرفت. از این زمان دنیا وارد مقدمه جنگ جهانی کنونی شد. به هر حال این اتفاقات باعث شد چرخه مالی دلار در دنیا که توسط قرارداد های مختلف مثل پترودلار انجام میشد،آسیب ببیند. نتیجه این آسیب افزایش شدید نقدينگی دلار در بازار های نیم کره غربی بود.
با شروع جنگ اوکراین و تحریم روسیه این چرخه دلاری عملا به سمت توقف پیش میرود و هرچه سرعت و نفوذ این رویداد کاهش یابد میزان تورم شدید حاصل از سیاست های اشتباه و سیستم اقتصادی بیمار آمریکا خود را بیشتر نشان میدهد. آمریکا برای این روزها یک برنامه نجات اقتصادی از قبل آماده کرده که اساس آن مبتنی بر تمرکز گرایی بخش تولیدی در آمریکا و خروج و ته نشینی نقدينگی دلار بدون پشتوانه در اقتصاد کشورهای خارج از آمریکا است. براي اينکار نیاز است که تا آخرین لحظه ممکن سیستم شبکه ای اقتصاد مبتنی بر دلار به کار خود ادامه دهد. بدین ترتیب که آمریکا با ایجاد بحران های جهانی و جنگ در نقاط مختلف جهان باعث می شود به دلیل نقصان امنیت، سرمایه داران شروع به جابجایی سرمایه خود به سمت مکان امن تر میکنند و قرار است طبق برنامه نجات اقتصادی آمریکا سراسر جهان دچار آشوب های منطقه ای شوند تا تنها جای امن آمریکا باشد که فعالیت های آمریکا در اطراف چین(شرق آسیا ) روسیه (کل اروپا) و ایران (بخش خاورمیانه وشمال آفریقا)باعث ایجاد یک ناامنی در کل دنیا شود. البته آمریکا باید خیلی محتاطانه عمل کند تا این جزیره های آشوب و ناامنی به شکل رسمی به یکدیگر مرتبط نشوند تا باعث ایجاد یک جبهه جهانی علیه آمریکا و متحدانش نشوند و پای آمریکا هم به صورت رسمی به جنگ باز نشود.
به همین دلیل تا آخرین لحظه آمریکا اجازه نمیدهد که جنگ جهانی کنونی به شکل جنگ جهانی سابق جبهه بندی گردد.بعد از آنکه سرمایه های اصلی سایر نقاط دنیا به سمت آمریکا رهسپار شوند آنگاه این کشور وارد مرحله دوم طرح نجات اقتصادی خود خواهد شد. در این مرحله برعکس مرحله اول نیاز به ایجاد یک جبهه همه جانبه علیه رقبای اقتصادی خود در دنیا دارد. در این مرحله دقیقا نیاز است که خطوط اولیه درگیری در تمام دنیا گسترش یابد. دو دلیل اصلی این کار این هست که رقبای اقتصادی آمریکا (صاحبان همان واحد پول جایگزین دلار در محور شرق) وارد یک جنگ فرسایشی با کشورهای متحد آمریکا شوند. در این درگیری ها تا حدامکان خود آمریکا نباید در سرزمین اصلی وارد نبرد بشود و اگرچه هم بالاخره پای جنگ ممکن است به سرزمین اصلی آمریکا باز شود اما قطعا مانند سایر نقاط دنیا خرابی شدید به بار نمی آید.
دلیل دوم اجرای چنین مرحله ای فروش سلاح به کشورهای همپیمان خود است. درواقع آمریکا با ایجاد یک بازار فروش و تامین تدارکات در مقياس جهانی شروع به تفویض بدهی خارجی خود به سایر کشورهای همپیمان خود میکند.دقت کنید دلیل اصلی این بدهی کسری بودجه و تامین آن با دلار بدون پشتوانه چاپ شده را باید با یک روند معکوس به بقیه کشورها دنیا منتقل کرد برای روشن تر شدن موضوع بگذارید مثالی بزنیم:
به عنوان مثال دولت گذشته ایران به علت کسری بودجه شدید شروع به ایجاد نقدينگی(بخش زیادی هم توسط سیستم بانکی بی در و پیکر با تصمیم جداگانه بوده) در جامعه کردند که آخر و عاقبت آن یک تورم افسارگسیخته شد. دولت کنونی باید توسط افزایش حجم اقتصاد کشور و همچنین پرداخت بدهی دولتی به بانک مرکزی این نقدينگی بدون پشتوانه را در طول زمان به یک نقدینگی دارای پشتوانه ملموس تبدیل کند. در این میان با افزایش حجم و بزرگ شدن اقتصاد ایران این نقدینگی وارد چرخه تولید می شود، دقیقا برعکس کار اصولی که باید در دولت قبل اجرا میشد. یعنی اول اقتصاد رشد میکرد سپس به میزان نیاز این رشد اقتصادی تولید نقدينگی انجام شود.
نکته ای که مشخص است برخلاف گفته علمای غربزده به هیچ وجه امکان نابودی نقدينگی بدون پشتوانه و تورم ایجاد شده توسط آن وجود ندارد. یعنی نمیشود بدون گسترش اقتصاد این مشکل را در این چرخه از بین بُرد. درحال حاضر آمریکا برای خلاصی از میزان بدهی خارجی خود(ایجاد یک ارزش آفرینی دروغین و تولید نقدينگی بدون پشتوانه و چاپ اوراق قرضه بی اعتبار در طول هفتاد سال گذشته)نمیتواند حجم اقتصاد خود را گسترش دهد که هیچ، بلکه حجم اقتصاد قبلی که برمبنای دلار بوده را حداقل به میزان نیمی از دست داده است و بزودی با شروع رسمی تجارت ارز جدید رقیب دلار،میزان عظیمی از بدهی خارجی که براساس نصف شدن اقتصاد دلاری در جهان شکل گرفته را هم به صورت شناور بدست می آورد که سریعا به داخل بازار داخلی آمریکا سرریز خواهد شد.
یعنی نیمی از دلار هایی که تاکنون مورد استفاده بوده دیگر کارایی تجاری ندارد و صاحبان آنها در بازار و سپس خود کشورهای دنیا،دلار روی دست مانده خود را سریعا تبدیل به اجناس گرانبها مثل طلا و نقره و نفت و.. میکنند. کشورهای دیگر در حالت عادی اجازه فروش اجناس قیمتی را در کشور خود به دلار نمیدهند پس همه این دلار ها یا همان بدهی های آینده به سمت بازار داخلی آمریکا میرود. درواقع هر کس یا در مقياس بزرگتر هر کشوری که دلار مازاد دارد را به سمت خرید از بازار اصلی آمریکا سوق میدهد و در مدت کوتاهی به علت تقاضای بالای خرید و کمبود اجناس ارزشمند،ارزش دلار دربرابر سایر اجناس گرانبها در مدت کوتاهی به شدت سقوط میکند و تبدیل به یک بحران بزرگ جهانی میشود که در برابر آن بحران مالی آلمان و تورم یک میلیون درصدی اش در دهه 1920 و 1930 یک لطیفه خنده دار است. در آن زمان پول آلمان چنان بی ارزش شده بود که مردم برای گرم کردن خود آن را آتش میزدند و در دهه های گذشته در چندین نقطه دیگر جهان این اتفاق افتاده است.
به همین دلیل آمریکا نیاز داشت تا قبل از شروع به کار ارز جدید و بازار تازه مبادلات دلار ارتباط سیستم دلار کشور خود را در نهان با دنیا قطع کند یا بهتر بگوییم به صورت یک طرفه در آورد یعنی فقط سرمایهها و کالاهای گرانبها و علم و تکنولوژی وارد آمریکا شود و بجای آن دلار های بدون پشتوانه آمریکا فقط خارج شود به همین دلیل نیاز به شروع یک جنگ جهانی در شرایط فوق که عرض شد داشت.
در این مرحله بعد از آنکه به علت ناامنی منابع به درون آمریکا وارد شدند، کاخ سفید مرحله دوم که شروع یک جنگ جهانی همه جانبه طولانی مدت است را کلید میزند. در این زمان چند اتفاق کلید می خورد اولا آمریکا به صورت رسمی تمامی بدهی های خارجی خود به کشورهای دشمن بلوک مقابل (کشورهای خارج شده از چرخه دلاری و تجارت با ارز جدید محور شرق) را صفر اعلام میکند. دوم به صورت رسمی مبادلات بازار داخلی آمریکا را با خارج به صورت یک طرفه ملغی اعلام کرده و فقط کالاهایی را که کشور آمریکا نیاز به تامین آنها از طریق واردات را دارند، مجوز تجارت را دریافت خواهند کرد.
از این به بعد دنیا وارد مرحله دوم طرح نجات اقتصادی آمریکا، یعنی یک جنگ طولانی مدت جهانی می شود که هر دو طرف تقابل آنها فقط در سیستم های اقتصادی خود تبادلات را انجام میدهند. بلوک یا محور شرق با ارز جدید و بلوک یا محور غرب هم با دلار آمریکا. در چند سطر قبل تر عرض شد که آمریکا معاملات دلاری خود را یکطرفه میکند یعنی اینکه این کشورها که اکثرا کشورهایی هستند که دارای کمبود منابع انرژی و مواد اولیه هستند. پس آمریکا باید سلاح ها و منابع آنها را تامین کند. اینجا معاملات به دلار است پس وقتی جنگ شروع شد این کشورها به شدت نیاز به حمایت و پشتبانی آمریکا خواهند داشت پس نیاز است دلار خود را بدهند و اسلحه بگیرند.
با موج اولیه خرید دلاری های آزاد شده آنها،از دست متحدان آمریکا بیرون می آید. آمریکا این دلار ها و بخشی اعظمی از دلار های بدون پشتوانه خود را به سمت تامین کنندگان انرژی و مواد خام کارخانجات تسلیحاتی خود میدهد. در ادامه جنگ باز متحدان آمریکا نیاز به خرید از آمریکا دارند ولی به علت عدم تولید و حتی عدم اجازه فروش محصولات خود در بازار آمریکا دلاری را بدست نیاوردند تا با آن خرید را انجام دهند.
در این هنگام دوباره عموسام وارد میشود و به این کشورها وام های سنگین یا حتی کمک های سنگین مالی به دلار میکند دقیقا مشابه آنچه در اوکراین اتفاق افتاد. آنها با همین موجودی جدید دلار،دوباره از آمریکا خرید میکنند. دراصل آمریکا از دلار بدون پشتوانه داخل کشور خود که حکم همان نقدینگی بی صاحب و ویران کننده را دارد، استفاده کرده و آن را تبدیل به یک نقدینگی دارای ارزش و متحرک در سیستم اقتصادی خود کرده است. یعنی در اصل نقدينگی خود را جهت دهی کرده و آن را تبدیل به یک اهرم در اقتصاد جدید حاصل از این جنگ جهانی میکند .
به همین راحتی بعد از پایان یافتن جنگ جهانی فارغ از اینکه کدام طرف ماجرا پیروز شده باشد یک سیستم اقتصادی جدید شکل گرفته که در آن بدهی های وحشتناک آمریکا به سمت کشورهای متحد او در دنیا حرکت کرده است. یعنی دیگر ملت آمریکا نه تنها آن دلار های بیصاحب را شست و شو داده و ارزش گذاری کرده است بلکه با وام های سنگین و بهره های زیاد، بدهی خود را تبدیل به بدهی سایر ملت ها کرده است.
در اینجا کشورهای فروشنده انرژی یا مواد خام( به عنوان مثال قطر ) سیل دلاری خود را باز در بانک های آمریکا سرمایه گذاری میکنند و این یعنی افزایش ارزش دلار. شاید بگویید نتیجه جنگ چه تاثیری در این اقتصاد دارد؟ بگزارید همبن الان خیال شما را راحت کنم در این جنگ جهانی هیچ یک از بلوک های مالی برنده نخواهند شد بلکه هرکسی به نوعی و به میزانی بازنده است.
آمریکا یک بازنده بزرگ است که ابرقدرتی را با از دست دادن آقایی و سروری سیستم کنونی پترودلار به دیگران تفویض کرده است. کشورهای متحد آمریکا که بازنده های وحشتناک این جنگ هستند همگی نابود می شوند و به زمین سوخته تبدیل میشوند. کشورهای بلوک مقابل آمریکا که در خط اول درگیری بودند نیز به سرنوشت نزدیک به اروپا و بقیه متحدان آمریکا دچار میشوند کشورهای دیگر که بخشی از قدرت از دست رفته آمریکا را تصاحب کردند باید سالها در سیستم اقتصاد جدید خود( که برپایه ارز غیردلاری است،) با تبعات جنگ دست و پنجه نرم کنند.
این یعنی آمریکا از یک نابودی سریع نجات یافته است و حداقل یک فرصت درگیری دیگر برای خود برای آینده و تبدیل به یک ابرقدرت جدید شدن را رقم زده است یعنی هنوز یک شانس دیگر برای ایجاد نظم نوین جهانی مورد نیاز خود در دنیا دارد همان نظمی که بخاطر جنگ در بلوک خود یا بهتر بگوییم بخشی از دنیا ایجاد کرده است.
در دو بلوک بازدارندگی هسته ای وجود دارد به همین دلیل یک خط قرمز برای حمله به یکدیگر وجود دارد و هیچ کدام از رئوس این دو بلوک به مشابه آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم هرگز به صورت کامل تسلیم یا نابود نخواهند شد. بلکه کشورهایی که به عنوان زمین سوخته معرفی میشوند به نابودی کشیده خواهند شد. این وسط دو استثنا باقی میماند که یکی از آنها حتمی هست و آن نابودی اروپا و ژاپن است زیرا ژاپن و قاره اروپا متحد اصلی آمریکا و خط اول درگیری با رقبای شرقی میباشد و اصل این نقشه و طرح نجات آمریکا برای جابجایی ثروت و بدهی بر روی اروپا و ژاپن استوار است.
زیرا به فرض وارد نشدن این دو به یک جنگ طولانی مدت، سایر کشورهای دنیا توان اقتصادی کافی را ندارند که آمریکا حداقل بدهی مورد نیاز خود برای فرار از بحران کنونی را بر دوش اقتصاد آنها بگذارد و همچین این دو، نقش یا درصد بزرگی از اقتصاد کنونی یا پیش از جنگ دنیا را بازی میکنند و اگر این درصد تبادلات اقتصادی به سمت ارز جدید برود دیگر درصد تبادلات دلاری در دنیا به زور تا 35 درصد هم نمیرسد و این اتفاق یعنی خروج متحدان اصلی آمریکا از بلوک غرب و پیوستن آنها به بلوک شرق و این یعنی سقوط دلار.
در اصل محور شرق از سالهای گذشته برای چنين جنگی در تمام دنیا آماده شده بود و یک اتحاد نانوشته بین ایران و چین و روسیه برای ساخت بلوک جدید شکل گرفته است. بدین ترتیب که چین سرمایه لازم را تامین میکرد و روسیه بخش نظامی را حمایت میکرد و ایران در بخش تشکیل دولت و ملت و تزریق ایدولوژی ضدغربی و استقلال طلبانه کشورهای دنیا ورود میکرد و در یک درگیری شدید در قاره های مختلف مثل آمریکای جنوبی و آفريقا، دولت های طرفدار غرب سرنگون گشته و دولت مردمی طرفدار شرق روی کار آمدند.
البته جاهایی را هم از دست دادیم اما آنچه بدست آوردیم بسیار بیشتر از تصور آمریکایی ها و غربی ها بود. آنها هرگز فکر نمیکردند این اتحاد شرق در سالهای اخیر این میزان از موفقیت کسب کند و همین باعث شد که آمریکا با فشار به روسیه جنگی که قرار بود بعد از آماده شدن کامل محور شرق در حوالی سالهای 2025 به بعد و شاید در سرزمین دیگر انجام شود را به جنگ اوکراين و روسیه کنونی تبدیل کند.
پشت پرده سازوکار آشوب آفرینی شبکه های معاند/ اهمیت نقش روایت پردازی در رسانه
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم گفت: رسانههای دشمن در تولید رویدادها و روایتها برنامه و تجربه کافی دارند؛ اما رسانههای ما در این زمینه کار نکرده و ناتوانند.
اشاره: رسانههای دشمن، اولین گروهی بودند که به سرعت بازتابی درباره مرگ مهسا امینی آماده کردند و از کاه، کوهی ساختند. آنها حتی به سرعت تلاش کردند تا از مرگ حدیث نجفی و نیکا شاکرمی نیز سوء استفاده کنند و تنور سرد شده اغتشاشات را گرم نگه دارند. موج سازی آنها و تلاش آنها برای باقی ماندن بر موجهای رسانهای، قابل توجه و تأمل فراوان است و میطلبد تا حادثه بزرگتری رخ دهد و این موجها را درهم بکوبد.
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ دکتر سید محمدعلی غمامی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) رفت تا با الگوی خط در حال نفوذ وی درباره ابعاد رسانهای اغتشاشات اخیر و همچنین تلاشهای دشمن برای ایجاد آشوب و فتنه در جامعه ایرانی گفتوگو کند.
رسا ـ الگوی بحران سازی رسانههای خبری دشمن در اغتشاشات اخیر چگونه بود و تفاوت آن با دورههای قبل چیست؟
ما در حوزه مطالعات ارتباطات الگوی جدیدی را در دنیای مدرن تجربه کردهایم. الگوی مذکور توسط نظریه پردازان اصلی آمریکایی و انگلیسی بنیان گذاشته شده؛ یعنی از اوایل قرن بیستم سال 1920 این الگوی جدید شکل گرفته است. میتوان گفت آقای ادوارد برنیز در کتاب نیو پروپاگاندا یا پروپاگاندای جدید است. او اصل قضیه پروپاگاندا را در آنجا توضیح میدهد.
او وقتی این اصل را توضیح میدهد و کسانی که این نظریه برنیز را میشناسند، کاملاً متوجه میشوند که تقریباً آن ایده اصلی آقای برنیز و نظریه پردازان پروپاگاندای جدید همچنان در این اتفاقات ثابت است و تغییر نمیکند. امکان دارد اتفاقی که متفاوت باشد این است که تجربه رسانههای آمریکایی و رسانههای وابسته بدان به مرور زمان در استفاده از این نظریه بیشتر میشود. نهتنها تجربه، بلکه شبکههای اطلاعاتی و انسانی آنها نیز رشد و پیشرفت میکند و قویتر میشود؛ اما اصل قضیه تغییر نمیکند.
اصل قضیه این است ما رسانههایی که داریم و درواقع در مقابل جمهوری اسلامی فعالیت میکنند، اینها خبر را جمع آوری و سپس توزیع نمیکنند؛ بلکه این رسانهها خبر را تولید میکنند. خود آقای برنیز بهصراحت جمله مهمی دارد که میگوید ما رویدادها را خلق میکنیم. به عبارت دیگر آنها اتفاقی را ایجاد میکنند و اخبار آن را قبل از اتفاق، تولید میکنند. آنها اخبار و روایتهای متعددی که قرار است پس از وقوع اتفاق خلق شده منتشر شود را از قبل آماده میکنند و به محض شروع رویداد، موفقیت آمیز بودن و خلق آن، بهسرعت روایتها را از طریق رسانهها و شبکهای که دارند منتشر میکنند. پمپاژ خبری و تولید اخبار بهقدری زیاد است که کل جامعه را فرا میگیرد. پس دو کار اصلی انجام میدهد، اول رویداد را خلق میکنند و دوم روایتهای ناظر به آن رویداد را آماده میکنند. رویدادها و روایتها هر دو خلق و ایجاد میشود.
ما در مقابل این روند کاملاً بیدفاع هستیم. اتفاقات اخیر و حتی اتفاقات قبل از آن مانند قضیه بنزین یا آب در اصفهان و قضایای متعددی که رخ داده، تعداد شبکههای خبری که در آن سو قرار دارند و فقط تعدادی که ما میشناسیم هفت هشت تا خبرگزاری تلویزیونی هستند. ما این سو تنها یک شبکه خبر و پنج شش خبرگزاری تولید کننده خبر را در مقابل دهها کانال تلویزیونی خبری، خبرگزاری، سایتها و کانالهای خبری معاند داریم. اگر نگاه کنید جبهه نامتوازن است. بههمین دلیل باید زمانی که اتفاقی رقم میخورد، منتظر یک بحران و آشوب اجتماعی در خیابان باشیم.
بدیهی است وقتی مردم با این حجم از اخبار دروغ مواجه میشوند، بخش عمدهای از آنها فریب میخورند. کاملاً واضح و قابل باور است که عده زیادی از مردم جامعه تحت تأثیر این اخبار قرار بگیرند. ما کاملاً در این سمت از هرجهت منفعل هستیم. تولید مسأله اجتماعی، تولید رویدادها، تولید روایتها، تعداد شبکههای خبری و هم در نوع پوشش این اخبار در انفعال محض قرار داریم.
جمهوری اسلامی به جای اینکه مجموعه زیادی از رسانههایی که در اختیار دارد، خودشان وارد شوند و مسائل اجتماعی را با توجه به همین مکانیسم رویداد و روایت دنبال کنند، متمرکز شوند و به قدری روایت سازی داشته باشند تا مسائل اجتماعی، رویداد و روایت جمهوری اسلامی در نگاه افکار عمومی پررنگ شوند؛ اما دقیقاً برعکس این ماجرا وجود دارد. آنها افکار عمومی را تحریک میکنند و ما باید پاسخ بدهیم. کاملاً برخورد، انفعالی است. البته باید تأکید کنم، نظریه آنها تغییر نکرده؛ بلکه تجربه و حجم شبکههای آنها افزایش پیدا کرده است و در کنار آن فضای مجازی، رباتها و . را باید درنظر گرفت.
رسا ـ مطالبه شما از مرکز ملی فضای مجازی درباره عدم پیش بینی و آمادهسازی طرح جایگزین برای پلتفرمهای خارجی، عدم حمایت از پیام رسانهای داخلی و نهاییسازی شبکه ملی اطلاعات چیست؟
مرکز ملی فضای مجازی نسبت به نهادهای دیگر سیاستگذار، جزو نهادهای سیاستگذار قوی بهحساب نمیآید؛ یعنی مجری قدرتمندی نیست. مجلس که میتوان گفت قویترین سیستم قانون گذاری در کشور است در قضیه موسوم به طرح صیانت عقب نشینی کرد.
حال که مرکز ملی فضای مجازی آن توانمندی را ندارد، چطور میتواند وارد شود و این مطالبه عمومی برای شکل گیری یک فضای مجازی امن را محقق کند. قطعاً کار خیلی سادهای نیست. نمیتوانیم افکار عمومی را قانع کنیم تا یک قانون کوچک مجلس در صیانت از کاربران پذیرفته شود، حال شما میخواهید در مرکز ملی فضای مجازی که این توان را ندارد، این طرح را پیش ببرید؟ این مشکل بنیادین است؛ زیرا ما نتوانستهایم جامعه را قانع کنیم.
مرکز ملی فضای مجازی نباید تنها باشد؛ بلکه باید به یک جنبش اجتماعی و حرکت مردمی تبدیل شود تا مردم به صورت گسترده از این مطالبهگری کنند. تا وقتی مردم مطالبه نکنند، این اتفاق نمیافتد. الآن دقیقا برعکس رخ داده، مردم با این صیانت و امنیت در فضای مجازی مواجهه منفی میکنند. وقتی ما توانستیم مردم را قانع کنیم، مرکز ملی فضای مجازی هم در کنار نهادهای دیگر مانند مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و . میتوانند وارد میدان شوند و کاری کنند.
رهبر انقلاب فرمودند که ما در خصوص زیرساختها کار کردهایم و الآن باید وارد حوزه نرم افزاری شویم. ما باید در حوزه محتوا، تولید و ایدههای اقناعی و ارتباطی کار کنیم. مشکل ما در این زمینه این نیست که یک پلتفرم یا یک سکوی اینترنتی داخلی نداریم. قضیه این است که ما نمیتوانیم به جهت نرم و فرهنگی فضاها را مدیریت، هدایت و مردم را قانع کنیم.
مشکل اصلی فقط زیرساخت نیست؛ بلکه ساختارهای فرهنگی و ارتباطی به شدت اشکال دارند. ما در طرح مسائل اصیل انقلاب اسلامی و تولید روایتها مبتنی بر آن ناتوان هستیم. برای مثال در قضیه کشته شدن دو طلبه در حرم امام رضا چه کردیم؟ رسانهها دو سه بار خبری را تولید کردند و این خط سیر را رها کردند. وقتی این اتفاق میافتد، باید تا آخر روایتهای متعددی که مسائل انقلاب اسلامی را در مواجهه با دشمن پررنگ میکند را محکم میگرفتند؛ اما ما آن را رها کردیم. دو شهید دادیم، بهجای ادا کردن حق آنها، قضیه را رها کردیم و حال به گرداب قضیه تأسف برانگیز یک دختر در گشت ارشاد دچار شدیم.
این اشتباه و مشکل به جهت نرم در سیستمهای خبری، ارتباطی و فرهنگی و ساختارهای اجتماعی نهادینه شده است؛ زیرا نمیتوانیم مردم و افکار عمومی را تشویق و ترغیب کنیم تا مسائل اصیل خود را پیگیری کنند. برای مثال سقط جنین مسأله کمی نیست و ابعاد فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و بین المللی زیادی دارد. ما چقدر بچه و جنین را در رحم مادر میکشیم و رسانهها عین خیالشان نیست.
رسانههای دشمن حتی سندی ندارند که این خانم را کتک زدند؛ اما آنها چنین جنجالی را میسازند. در حالی که روزانه در کشور ما سقط جنین رقم میخورد ولی رسانههای خبری نه این اتفاق را پوشش میدهند، نه روایت تولید میکنند و نه کار آنها استمرار دارد. به همین جهت این مسأله به مسأله افکار عمومی تبدیل نمیشود؛ اما مسأله آن دختر به مسأله افکار عمومی تبدیل میگردد و افکار عمومی برای آن قیام میکنند. در مقابل ما نیروهای انقلابی خودمان را به انفعال کشاندهایم. مردم انقلابی برای مسائل اجتماعی خودشان به خیابان نمیآیند. آنها برای مسائل مد، پوشش، ظاهر و مسائل کاملاً مدرن به راحتی مردم را به خیابان میکشانند.
رسا ـ اهداف رسانهای دشمن از دامن زدن به گفتمان بیثبات سازی و اقتدارشکنی از نظام مقدس جمهوری اسلامی چیست؟
ایالات متحده و اسرائیل در مواجهه با ایران اهداف متعددی از جمله اهداف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اهداف فرهنگی را دنبال میکنند. شاید نفت یکی از اهداف مهمی است که ایالات متحده دنبال میکند. نفت یکی از اصلیترین منابع استثمار و استعمار آمریکایی است که همیشه بهجهت تاریخی نیز به دنبال آن بوده است. با وقوع انقلاب اسلامی، ایالات متحده از بخش عمده منابع خود در منطقه محروم شده است. وقتی جمهوری اسلامی ایران در منطقه حضور دارد، نهتنها نفت ایران به دست ایالات متحده نمیرسد؛ بلکه تمام این منطقه برای نفت آمریکا ناامن است. بیتردید آمریکا تمام تلاش خود را برای انهدام این مرکز از درون انجام میدهد.
ایالات متحده میداند که نمیتواند از طریق نظامی این کار را انجام دهد، از طریق سیاسی و دیپلماتیک نیز نتوانسته این کار را انجام دهد و حتی از طریقهای متعدد اجتماعی نیز با شکست روبرو شده است. بنابراین اصلیترین ابزاری که ایالات متحده برای فروپاشی سیستم مقاومت جویانه در منطقه استفاده میکنند، کمال استفاده از رسانههاست. آمریکا تلاش میکند این حجم پمپاژ رسانهای را برای اغتشاش و کودتا از درون متمرکز گرداند.
آمریکا میداند که کودتا از بیرون و حمله سیاسی، اقتصادی و نظامی کارساز نیست، برای همین تمام بودجه اقتصادیاش را بهخصوص در دورانی که دموکراتها سرکار هستند را در این بخش هزینه میکنند. ترامپ و امثال او کنش نظامی دارند؛ اما دموکراتها در راهبرد خود، همه انرژی، نیروی انسانی و نیروی مالی به سمت فریب، تزویر و سیستمهای رسانههای میرود. در نتیجه در هر دوره سیاسی ایالات متحده یک شیوهای پررنگ میشود و در دوره دموکراتها نیز ابزار رسانهای و تهاجم رسانهای اصلیترین ابزار ایالات متحده برای نفوذ و فروپاشی جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار میگیرد.
رسا ـ نقش شکاف نسلی در تشدید بحرانهای اجتماعی و اغتشاشات اخیر چیست؟
مسأله خانواده در جمهوری اسلامی یک مسأله کلیدی است. مسأله حجاب، جمعیت، اقتصاد و . در حاشیه مسأله خانواده اهمیت پیدا میکند. مسأله خانواده کلیدیترین و مهمترین موضوعی است که باید رسانههای ما، سیستمها و نهادهای فرهنگی، جنبشهای اجتماعی و . روی آن متمرکز شوند؛ اما متأسفانه این تمرکز روی نمیدهد.
ما در صداوسیمای جمهوری اسلامی از خانواده مسألهزدایی میکنیم؛ همان کاری که در قضیه مهسا امینی رقم خورد، باید در قضیه خانواده این مطالبه شکل میگرفت. رسانهها ما باید این رویدادها و روایتها را طراحی میکردند؛ اما وقتی ما آنجا این کار را نمیکنیم، خانواده ما تضعیف میشود و رابطه فرزند با مادر شکل نمیگیرد، رابطه فرزند با پدر شکل نمیگیرد؛ به مرور زمین خانواده کوچک میشود و انسجام درونی خانواده کاهش مییابد. در چنین زمانی فرزندان بیشتر وقتشان را در خیابانها و پرسه زدن در سینماها، رستورانها، کافی شاپها و فضای مجازی میگذرانند.
در نتیجه ما این ضربه جدی را متحمل میشویم. مسأله خانواده اصلیترین مسأله جمهوری اسلامی است که باید پیگیری شود. باید از هر لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدان توجه شود. علت اصلی تمام بحرانها این است که متأسفانه ما در جمهوری اسلامی از خانواده مسألهزدایی کردیم.
رسا ـ جمع بندیتان، سخن پایانی و نکتهای که در سؤالات مورد پرسش قرار نگرفته چیست؟
رسانههای ما باید رویدادهای مهمی که در جمهوری اسلامی ایران رخ میدهد و متناسب با مسائل اصیل جمهوری اسلامی ایران است را محکم و متمرکز دنبال کنند و این رویدادها را در قالب روایتهای متعدد در یک سیر زمانی طولانی پیگیری کنند. رسانهها باید سبب شوند که افکار عمومی نسبت به این رویدادها تشویق شوند و حتی به خیابانها بیایند.
مردم باید حتی سر قضیه سقط جنین به خیابان بیایند. مردم باید سرقضیه شهادت یک نفر یا بیحرمتی به یک ارزش به خیابان بیایند. همچنین مسائل مختلفی که ما در در قضیه خانواده یا حتی در قضیه مسائل پزشکی داریم. اتفاقات ناگواری که امروز در پزشکی مدرن رقم میخورد. در قضیه لوازم آرایشی و بهداشتی یا کنترل خانواده در مراکز بهداشت، این مردم هستند که باید شفافسازی کنند و به مطالبهگری بپردازند. وقتی رسانه نتواند مردم را نسبت به مسائل اجتماعی، مطالبهگر کند، همچنان شکست خورده خواهند ماند.
رسا ـ از فرصت و مطالب ارزندهای که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید، سپاسگزارم.
ما خیلی صداها را نمی شنویم/ مسئله اصلا حجاب نیست، عینا مسئله اقتصاد است/اگر تبعیض اقتصادی را رفع نکنیم بعید نیست شش ماه بعد دوباره حوادثی رخ دهد
مهدی موحدی، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد در رابطه با اجرای برنامه های توسعه در کشور گفت: این الگوی خاصی از نظام و سیستم اقتصادی غارتی است. اتفاقی عجیب و غریب دارد می افتد، ما پیچ تندی را، مسیری را که کشورهای توسعه یافته در یک جریان ۳۰۰ ساله کم و بیش رفته اند و برگشته اند و آزمون کرده اند، ما بدون آزمون آن الگو را اختیار کرده ایم و ما با چنان سرعتی آن مسیر را می رویم که ممکن است جاده بپیچد و ما نپیچیم و محکم به صخره بخوریم!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از جماران؛ روح الله ایزدخواه در برنامه شیوه در شبکه ۴ با موضوع «برنامه ی توسعه و فرهنگ» گفت: بچه هایی که الان کف خیابان هستند به هر حال بچه ها این کشورند، زیر ۱۸ سال هستند، زیر ۳۰ سال هستند، اینها بچه های ما هستند.
ما در اداره کشور به ویژه بعد از جنگ شاهد یک شکاف رشد یابنده هستیم؛ بین حاکمیت و ملت، بین نسل ها (بین پیر و جوان)، بین نخبگان و توده، بین اصحاب علم و مردمان دیگر.
مسئله حجاب نیست، مسئله اقتصاد است. درد این نوجوانی که امروز کف خیابان است تهش را دربیاورند روسری نیست، اقتصاد است.
ما در آرمان ها عقب مانده ایم، یکی از آن آرمان ها عدالت است. رهبری دو سه بار تصریح کردند.
در عدالت عقب مانده ایم، در علم، فرهنگ. انقلاب توانسته بود حکومتی ترین مسائل خودش را به دست توده و مردم شکوفا کند. جنگ به دست مردم جمع شد.
این مردمی که آن روز در بطن مسائل و راهکار و اهداف کشور بودند، نه حاشیه نشین، نه تماشاچی و نه بی خبر، امروز از نوجوان ۱۸ ساله بپرس که برنامه دولت برای مسکن چیست، می گوید فقط گرانی است.
الان کمترین ارتباط، کمترین گفت و گو، کمترین شناخت بین نوجوان ها و نظام است. تقصیر عملکرد نظام است.
اینکه سلبریتی ها الان می آیند و شاخ و شانه می کشد محصول عملکرد همین صداوسیما و نظام است.
از ماست که بر ماست. بله رسانه های بیگانه هستند، سرویس های جاسوسی هستند ولی وقتی زخم ایجاد شد مگس می آید. حالا شما مگس را بکش، زخم می مانند.
باید در اداره کشور توبه تاریخی کنیم.
نماینده تهران: آقای رئیسجمهور گفتند من بیایم بانکها را به خط میکنم؛ یک سال است منتظریم بانک ها را به خط کنند/ یک ذره هم جلوی بی انضباطی مالی دولت را بگیرید، بجای اینکه سفره مردم را کوچک کنید
روح الله ایزدخواه، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی گفت: بودجه ۱۴۰۱ با حذف ارز ترجیحی بستند، من مخالف بودم. گفتم این زمینه آشوب ایجاد می کند، نارضایتی ایجاد می کند، اداره کشور را از دست شما خارج می شود.
گفتند قاچاق می شود، رانت خواری می شود. گفتیم بله آنها الگوی خط در حال نفوذ را به سبک دیگری می شود اصلاح کرد، الان وقت جراحی نیست.
بنزین در سال ۹۸ هم همین طور بود. خب چرا این اتفاقات دارد رخ می دهد؟ چون آن قوه تصمیم گیر در حاکمیت - ربطی هم به چپ و راست ندارد - ۳۰ سال است دارد کار می کند. چپ و راستش هم همان فرمول را پیاده می کند.
به آقایان می گوییم یک سوزن هم به بانک ها بزنید، سخت شان می شود.
یک ذره هم جلوی بی انضباطی مالی دولت را بگیرید، مردم سفره شان را کوچک کنند، کمتر بخورند، گران بخرند، نان را گران بکنیم که می خواهیم جلوی مفسده خیالی را بگیریم، اما دولت هیچ فشاری به خودش نیاورد؟ شرکت های دولتی هیچ شفافیتی ایجاد نکنند؟ رانت های خصولتی ها.
گفتم که سر قصه حذف ارز ترجیحی شما کلا ۳۰۰ ۴۰۰ هزار میلیارد تومان کمبود دارید، ۱۰ شرکت خصولتی بزرگ مثل فولاد مبارکه، سود یک سال آنها را ضبط کنید. از حسابشان بکشید بیرون و بدهید به دولت. کمونیستی برخورد کنید. به چه کسی فشار می آید؟ سود مازادشان برود در جیب دولت برای تامین آرد و غیره.
قطعا منافعی وجود دارد که چنین کاری نمی کنند. اقتصاد سیاسی هست، حلقه های فکری - راهبردی که صحنه سازی می کنند هست.
موحدی: ما خیلی صداها را نمی شنویم/ مسئله اصلا حجاب نیست، عینا مسئله اقتصاد است
مهدی موحدی، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد گفت: رسیدن به اقتصاد به معنی ایجاد تعادل و توازن در یک جامعه است.
باید ساختارها به گونه ای تغییر کنند که توازن اجتماعی ایجاد شود.
اگر بخواهند مشکلات اقتصادی و فرهنگی ما را حل کنند باید ساختارها به گونه ای تغییر کنند که توازن اجتماعی ایجاد شود.
وی در رابطه با اجرای برنامه های توسعه در کشور گفت: این الگوی خاصی از نظام و سیستم اقتصادی غارتی است. اتفاقی عجیب و غریب دارد می افتد، ما پیچ تندی را، مسیری را که کشورهای توسعه یافته در یک جریان ۳۰۰ ساله کم و بیش رفته اند و برگشته اند و آزمون کرده اند، ما بدون آزمون آن الگو را اختیار کرده ایم و ما با چنان سرعتی آن مسیر را می رویم که ممکن است جاده بپیچد و ما نپیچیم و محکم به صخره بخوریم!
خیلی صداها را ما نمی شویم، در اطراف ما دارد اتفاق می افتد ولی نمی شنویم.
موحدی: طبقه متوسط دارد حذف می شود/ نظام بانکی سال قبل ۲ هزار میلیارد اعتبار توزیع کرده، چقدر به بخش تولید اعتبار داده؟
اثراتی که داریم می بینیم فرهنگی است. از اواسط دهه ۷۰ شما اثرات سیاسی آن را هم می بینید. لیبرال دموکراسی، بعد از سال ۷۶.
خیلی صداها را ما نمی شویم، در اطراف ما دارد اتفاق می افتد ولی نمی شنویم.
اتفاقی که سال ۸۸ رخ داد اساسا اقتصادی نبود. یک طبقه آپرکلس (طبقه فرادست) و آپرمیدل کلس (طبقه میانی) بود.
طبقه متوسط چگونه حذف می شود یا در حال حذف شدن است؟ کم ساختار نداریم در اقتصاد که اینها دارد طبقه متوسط را حذف می کند. همین الان بشمارید، نظام بانکی، نظام آموزشی، نظام بهداشت، نظام مسکن.
نظام بانکی دارد اعتبار توزیع می کند، به چه کسی می دهد؟ سال قبل ۲ هزار میلیارد اعتبار توزیع کرده، چقدر به بخش تولید اعتبار داده است؟
نماینده تهران: مردم را در بورس بدبخت کردند، بعد هم گفتند این ذات بورس است!
روح الله ایزدخواه در برنامه شیوه در شبکه ۴ گفت: مردم را از مدار توسعه حذف کردند، مردمی که عامل توسعه بودند شدند تماشاچی.
یک الیگارشی ایجاد شد، یک مافیا، در اقتصاد، در رسانه، در فرهنگ، در سیاست.
عدالت خواهی در این کشور را محدود کرده اند به یک جناح؛ خیر این طور نیست. عدالت خواهی آرمان همه ی ماست، چپی، راستی، اعتدالی، همه عدالت خواه باشند. اگر عدالت خواه نباشیم آینده ای نداریم.
امام خمینی سینمایی که حاصلش فیلمفارسی بود و یک فیلم انقلابی نداشت را تعطیل نکرد، گفت این ظرفیت دارد و برای انقلاب کار می کند.
الان ما ظرفیت های بارز فرهنگی و اجتماعی را نمی توانیم برای مسائل به کار بگیریم، مثلا برای مسئله بی حجابی.
افرادی که خودشان در طبقه اشرافی بودند مردم را تحریک کردند که به بورس بروند. مردم هم فرش زیر پایشان را فروختند و رفتند در بورس. ماشین، زمین خودشان را فروختند و بدبخت شدند. بعد هم گفتند این ذات بورس است.
اگر تبعیض اقتصادی را رفع نکنیم بعید نیست شش ماه بعد دوباره حوادثی رخ دهد
مهدی موحدی، عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد گفت: اگر اتفاقاتی دارد رقم می خورد ماحصل جریاناتی است که در یک برهه هایی افتاده و چیزی را شکل داده است.
الان اگر می بینیم که در این برهه چنین چیزی دارد شکل پیدا می کند و ما داریم به شکل اصطلاحا پلیسی امنیت را ایجاد می کنیم، یعنی در بالاترین سطح سخت خودش امنیت را ایجاد می کنیم، در سطح خشنش داریم امنیت را ایجاد می کنیم این خودش یک نشانه است.
یک نشانه است و یک شوک به جامعه است. این شوک به جامعه است که جامعه ما به اینجا رسیده که الان باید به شکل سخت مقابله و مواجه بکند، با کسانی که این شرایط اجتماعی را نمی پذیرند و نمی پسندند.
حالا لازمه اش این است ما برای بعد از این چه برنامه ای داریم؟ فرض کنید این اتفاق تمام شد، برای بعد از این می خواهیم چه کنیم؟ می خواهیم بایستیم که یک مسئله ی اقتصادی دیگر یا سیاسی یا یک مسئله فرهنگی دوباره این زخم را باز کند و دوباره چرک و خون ها بیرون بزند؟
مگر شما موقعی که چنین شرایطی پیش می آید انتظار دارید آنها (نیروهای خارجی دشمن) بنشینند و دست روی دست بگذارند و بگویند به احترام شما وارد نمی شویم؟ طبیعتشان این است، مثل عقرب! ما که توقعی از آنها نداریم. پلیس هم مجبور می شود ورود پیدا کند.
اگر ما به گوش نباشیم، اگر به هوش نباشیم، حداقل از منظر اقتصادی و ایجاد توازن اقتصادی از طریق ساز و کارها و رفع تبعیض های اقتصادی، بعید نیست شش ماه بعد و یک سال بعد دوباره چنین اتفاقاتی رخ الگوی خط در حال نفوذ دهد.
نه دیگر اعتراض، نه هنوز انقلاب؛ دغدغه های دوره سرنوشت ساز گذار – شهاب برهان
نسل دومی که پدران و مادران شان را نفرین می کردند که چرا انقلاب کردید، حتا اگر هنوز منطق ناگزیری یک انقلاب را نفهمیده باشند و ندانند که انقلاب را نمی کنند، انقلاب می شود و با تحمیل حکومتی که تن به اصلاحات نمی دهد شکل می گیرد، دست کم برای نجات جان و امروز و فردای فرزندان شان که اینک برای به دست گرفتن سرنوشت خود، در برابر گلوله و حبس و شکنجه سینه می گشایند و اسطوره تاریخ نوین می نویسند، کم ترین کاری که می باید بکنند، پیوستن به این جنبش انقلاب و همدوشی و همگامی و همرزمی با فرزندان شان و برای فرزندانشان است
در اکثر رسانه ها صحبت از تداوم ” اعتراضات” مردم است و به عمد یا از روی بی دقتی، جنبش جاری را هنوز هم “اعتراضی” می نامند. معنی اعتراض، انتقاد، ایراد، بازخواست، خرده گیری، مواخذه و واخواهی است. جنبش ۸۸ یک جنبش اعتراضی بود با شعار محوری ” رأی من کو؟”. از آن زمان تا قتل دولتی مهسا امینی، اقشار مختلف مردم به شکل های گوناگون گاه نارضائی ها، گاه اعتراض های خود را بروز داده و در دی ماه ۶۹ و آبان ۹۸ هم سر به شورش علیه کلیت رژیم برداشته اند. جنبش جاری که تداوم ماراتونی ی تازه نفسِ آن شورش هاست، در آغاز، خصلت اعتراضی داشت: اعتراض کُردها و کردستان به قتل دولتی یک دختر کُرد. اما اعتراض اتنیکی به قتل یک دختر کُرد، به سرعت از محدوده کردستان و خشم اتنیکی عبور کرده، به اعتراض سراسری با جانمایۀ فمینیستی و دموکراتیک علیه گشت ارشاد و حجاب اجباری، و سپس بلافاصله، به قیامی سراسری علیه کل نظام سیاسی فراروئید که به چیزی کمتر از سرِ نظام، رضایت نمی دهد.
مهسا امینی قربانی بی گناه و مظلومی بود که هیچ کاری نکرده بود و او را فقط به جرم “بدحجابی” کشتند. اما در این که قتل دولتی او به جرقه ای برای حریق الگوی خط در حال نفوذ سراسری تبدیل و از او نمادی ساخته شد، هویت اتنیکی اش نقش کلیدی بازی کرد. اگر مهسا امینی تبار مثلاً بلوچ یا عرب یا تُرک می داشت، موضوع درحد یک خبر تاسف بار میان بقیه اخبار جنایات رژیم برگزار و فراموش می شد ( و بی تردید، حریق با جرقه دیگری در زمان دیگری در می گرفت). سرمایۀ تحزّب، تشکل، توان بسیج و سازماندهی احزاب کردستانی و شناخته شد گی کُرد در جهان بعنوان یک ملت تحت ستم، و نیز دسترسی آن ها به تریبون های بزرک دنیا، لابی های پرنفوذ در پارلمان ها ومجامع بین المللی، و حمایت همیشه فعال و استثنائی چپ های ایران از کُردها، سرمایه ایست که متاسفانه دیگر ملت های تحت ستم در ایران از آن بهره چندانی ندارند.
اگر مهسا امینی نماد جنبش اعتراضی شد، حدیث نجفی بی تردید نماد گذار از جنبش اعتراضی به جنبش انقلابی است که نه معصومانه و انفعالی، بلکه در اعتراض فعال به قتل مهسا، به قصد شرکت در تظاهرات با شکم گرسنه (به گفته مادراش) بی تابانه از خانه بیرون زد، آنچنان که دیدیم، پهلوانانه به رو در روئی با لشگر سرکوبگران تا دندان مسلح و بی رحم شتافت و جان و تن جوان و پر آرزویش را در معرض رگبار مسلسل قرار داد و جان باخت. جای بسی تاسف است که حدیث، دوبار قربانی شد: یکبار با گلوله های دژخیمان رژیم، بار دیگر جسد سوراخ سوراخ اش با تبعیض اتنیکی بخاطر تبار تُرکی اش.
می گویند این یک انقلاب است.
چنین حکمی هنوز شتابزده است. می شود بی هیچ تردیدی گفت که این یک عصیان انقلابی است، اما تا رسیدن به یک انقلاب، هنوز راه است.
این جنبش، نه اعتراضی بلکه انقلابی است زیرا:
از مراحل اصلاح طلبی و مطالبه گری و اعتراضی گذشته و به سطح تعرض و تهاجم و رودرروئی با ماشین سرکوب رژیم ارتقا یافته است؛
شعارهای رزمندگان و تظاهراتی ها مدام رادیکال تر و انقلابی تر می شوند؛
ترس، به تدریج در حال عوض کردن جبهه است؛
راهپیمائی ها در نقاطی به نبرد با نیروهای سرکوب و گوشمالی آن ها ارتقا می یابند؛
پشتیبانی از خطر کنندگان میدانی، روزافزون است؛
پا به پا شدن ها و عافیت طلبی های پادوهای رژیم در حال بروز است.
برخی می گویند: این یک ” انقلاب زنانه” است.
زنان، مُهر خود را بر این جنبش انقلابی کوبیده اند و به واقع هم با پهلوانی اسطوره ای در نبرد مرگ و زندگی در کام اژدها و اعلان جنگ به شریعت زن ستیز، بشارت دهندۀ یک انقلاب جنیستی دوران سازاند، اما کلیت جنبش انقلابی جاری در سراسر ایران را انقلاب زنانه نامیدن، یک وجهی و تک بُعدی کردن یک عصیان اجتماعی – سیاسی مرکب و درهم تندیده طبقات، ملت ها، اقشار، لایه ها و گروه های متعدد و گوناگون است و خطائی احساسی و نارواست که ارزیابی های واقعی و ابژکتیو از جنبش جاری را به خطا می برد.
سازمان ” راه کارگر” پس از پیروزی قیام مسلحانه بهمن ۵۷ در سرنگونی نظام پادشاهی، انقلاب را بخاطر سربرآوردن یک نیروی قرون وسطائی ضد انقلابی از بطن آن، شکست خورده ارزیابی و با شعار “انقلاب مُرد، زنده باد انقلاب!” اعلام موجودیت کرد. امروز، شاهد زنده شدن یک انقلاب نوین هستیم. اما برای آن که این انقلاب هم شکست نخورد، جنبش انقلابی جاری کمبود ها و ملزوماتی دارد:
باید امکان تداوم خود را تضمین کند. این امر، بسیار دشوار و متاسفانه بسیار پرهزینه تر از انقلاب بهمن خواهد بود و به قربانی های بیشمار نیاز خواهد داشت. رفسنجانی، معمار و استراتژ برجسته رژیم، سال ها پیش گفته بود: “ما خطای شاه را تکرار نخواهیم کرد و هرگز عقب نخواهیم نشست”. تصور این که خامنه ای یا جانشینان اش، از حکومت شیعه در ایران و شبه امپراطوری شیعه در منطقه بخاطر پرهیز از حمام خون و قربانی کردن صدها هزار نفر چشم خواهند پوشید، ساده لوحی محض است. اگر حتا امکان به کمک گرفتن نیروهایی چون حزب الله لبنان و حشدالشعبی عراق و شعییان سوریه و امثال شان بخاطر دفاع از بقای خودشان را به حساب نیاوریم، این رژیم برای حفظ نظام، از خلق “صحرای کربلا” در سراسر ایران ابائی نخواهد داشت. این رژیم تنها زمانی یک قدم به عقب خواهد گذاشت که با پیشروی های جنبش توده ای، پاشنه هایش از لبۀ پرتگاه گذشته باشد.
باید تظاهرات پراکنده موضعی جوان های از جان گذشته، به یک جنبش واقعا سراسری و عمومی تبدیل شود. اگر امواج انسانی پیاپی به امداد این پهلوان های جوان دهه هشتادی و نودی نرسند، اگر اعتصابات فلج کننده، شریان های اقتصادی و حیانی رژیم چون نفت و گاز و پتروشیمی و بنادر و سیستم حمل و نقل کالا از چین و ترکیه و روسیه و کارخانجات تولید سلاح و شبکه های انرژی و مخابرات دولتی و رسانه ها و دیگر نفسگاه های آن را قطع نکنند و تنها مثل دوران عقب ماندۀ مشروطه به بست نشینی انفعالی و پائین کشیدن کرکره دکان ها بسنده شود، خطر آن که “بهار عربی” سرنوشت شوم این جنبش شود حتمی است. نسل دومی که پدران و مادران شان را نفرین می کردند که چرا انقلاب کردید، حتا اگر هنوز منطق ناگزیری یک انقلاب را نفهمیده باشند و ندانند که انقلاب را نمی کنند، انقلاب می شود و با تحمیل حکومتی که تن به اصلاحات نمی دهد شکل می گیرد، دست کم برای نجات جان و امروز و فردای فرزندان شان که اینک برای به دست گرفتن سرنوشت خود، در برابر گلوله و حبس و شکنجه سینه می گشایند و اسطوره تاریخ نوین می نویسند، کم ترین کاری که می باید بکنند، پیوستن به این جنبش انقلاب و همدوشی و همگامی و همرزمی با فرزندان شان و برای فرزندانشان است.
باید موازنه قوای جنبش و ماشین سرکوب رژیم وارونه شود و رژیم دچار سراسیمگی شده، از مهار اوضاع عاجز شود؛
بحران سیاسی شکاف های درون حکومت و هزیمت نیروهای سرکوبگر، کشور را غیر قابل حکومت کرده و بحران سیاسی اجتماعی را به نقطه غیر قابل بازگشت برساند؛
جنبش های خود بخودی پراکنده و با شعارهای موضعی، سلبی و هیجانی کنونی و گاه بشدت انحرافی، انفعالی، بزدلانه و اصلاح طلبانه چون “رفراندم”، به سازمانیابی سراسری جهت دار، به یک قطب نمای واحد، به استراتژی کلان، به تکوین یک آلترناتیو حکومتی انقلابی و به شعارهائی اثباتی و رادیکال مجهز شود که بیانگر آگاهی اش بر آنچه می خواهد جایگزین وضع موجود کند باشند.
گیریم که با اعتصابات و قیام مسلحانه، این رژیم ساقط شد. باید از خود بپرسیم: نتیجه چه خواهد بود؟ باز شیادان دیگر سوارمان نخواهند شد؟ بازهم کارگران انقلابی اعتصاب کرده را به حکومت راه نخواهند داد؟ باز هم ملت های تحت ستم و تبعیض را با ایدئولوژی ناسیونال فاشیستی پان فارس “یک ملت، یک زبان”، با شمشیر خون چکان “تمامیت ارضی” سر جایشان نخواهند نشاند؟ باید از همین ابتدای مسیر طولانی راهپیمائی دشوار و خونین، راه آلترناتیوسازی های امپریالیستی، رهبر تراشی های مشابه سناریوی رهبرسازی از خمینی، سوار شدن فرصت طلبان مرتجع و ضدانقلابی بر امواج خون مردم که با شعار “فعلا اتحاد”، میخواهند همه را زیر پرچم خود جمع کنند و انقلاب سیاسی- اجتماعی را همچون سال ۵۷ از محتوا تهی کنند، بسته شود. اما راه بر آلترناتیوهای ارتجاعی و ضدانقلابی تنها با افشاگری و طرد و نفی بسته نمی شود. نیروی مَکِشَ خلأ است که آن ها را به درون جنبش راه می دهد؛ اگر جنبش انقلابی خلأ را با یک آلترناتیو انقلابی برخاسته از نیازها و مطالبات اساسی توده های پائین پر نکند، مرتجعین و ضدانقلابی ها آن را پر خواهند کرد و به این منظور سال هاست بسیار هشیارانه، با برنامه، سختکوش و سازمانیافته مشغول برنامه ریزی و اقدام برای نفوذ در جنبش و مصادرۀ آنند و توان و امکانات زیادی هم دارند.
جنبش انقلابی برای تضمین دوام و پیشروی و پیروزی، به اتحاد نیاز دارد، اما اتحاد داریم تا اتحاد! یک نوع اتحاد، همانی است که امثال رضا پهلوی به آن دعوت می کنند. می گویند فعلا اختلاف هایتان با ما و تضاد منافع و مطالبات از انقلاب را کنار بگذارید، فقط بعنوان مخالف رژیم تحت عنوان ملت ایران و زیر پرچم ما متحد شوید تا شما رژیم را بیاندازید و بعد ما الگوی خط در حال نفوذ بیایئم حکومت کنیم و به حساب شما هم برسیم. هدف از این دعوت به اتحاد، سربازگیری حداکثری برای مدعیان آلترناتیوی رژیم است. جنبش انقلابی سال ۵۷ معنا و نتیجه فاجعه بار این نوع “همه با هم” را فهمیده و تجربه کرده است و دو بار گزیده شدن از سوراخ مار، خودکشی است.
اتحادی که جنبش انقلابی ایران به آن نیاز حیاتی دارد، تفکیک صفوف خود از صفوف استثمارگران، غارتگران، زورگویان و سلطه گران، انگل ها و صاحبان امتیازهای موروثی و طبقاتی، و دشمنان حق حاکمیت مردم است. اتحادی که ما لازم داریم، اتحاد صفوف زحمتکشان، محرومان، ستمکشان، تبعیض دیدگان و سرکوب شدگان است حول منافع مشترک شان و در زیر پرچم آزادی و برابری. چنین اتحادی نه تنها دشمنان خرابکار را از صفوف انقلاب طرد و قدرت نبرد انقلاب را تأمین می کند، بلکه در عین حال، مطالبات و اهداف انقلابی مردم را نیز در متن جنبش و تا فردای پیروزی انقلاب با خود حمل می کند. قطعاً جمهوری اسلامی مخالفان دیگری غیر از صفوف ما دارد، اگر آن ها هم واقعا می خواهند علیه این رژیم و برای منافع خود، مبارزه کنند، این گوی و این میدان! ان ها با صفوف خود، و ما هم با صفوف مستقل خود دشمن مشترک را همزمان و به موازات بکوبیم اما نه در صف و زیر پرچم آنان.
امپریالیست های غربی، اسرائیل، روسیه و چین و مرتجعین منطقه، برحسب منافع اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیک- و البته همه این ها برحسب طینت خود- برای این جنبش حساب باز کرده و در تلاش برای بهره برداری از آن اند. روشن است که معادلات بین المللی هم نقش مهمی در سرنوشت انقلاب مردمان ایران خواهد داشت. چند و چون این اثر گذاری بیرونی، منوط است به چند و چون جنبش انقلابی. یا آن ها مجبور می شوند خود را با انقلاب نیرومند مردمان آگاه و هدفمند و مصمم تنظیم کنند، یا جنبش انقلابی سردرگم و بی هدف و برنامه و رهبری انقلابی را با منافع خود جهت می دهند و راه می برند.
دیدگاه شما