مارجین چیست؟ آموزش محاسبه و فرمول مارجین در فارکس و تریدینگ
مارجین یا مارژین عبارت است از اصطلاحی که امروزه در بازار به عنوان سود و یا حاشیه سود به کار برده می شود این عنوان از تفاوت بین قیمت خرید و فروش به وجود می آید و ممکن است برای هر مشتری تعاریف متفاوتی نیز داشته باشد، مارژین در واقع حاشیه سود برای مشتری به شمار می رود.
مارژین در واقع مقدار وجه تضمینی در ابتدای یک معامله است و براساس لوریج محاسبه می گردد که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت.
مارجین چیست؟
مارجین یا حاشیه وجه التضمینی اولیه یک وجه مورد نیاز برای باز کردن یک معامله است. مارژین مقدار پول درگیر در این معامله را نشان می دهد، مقدار پولی که توسط بروکر برای تضمین بازماندن آن معامله کنار گذاشته می شود. به زبان ساده تر می توانیم مارجین را یک وجه الزمان بنامیم.
انواع مارجین
اگر بخواهیم انواع آن را در دنیای اقتصاد و بورس بررسی کنیم می توانیم به این صورت بگوییم که پول مارجین براساس اهدافی که برای آن در نظر گرفته شده به دسته های گوناگونی از جمله مارجین آزاد، مارجین اختلافی، مارجین محافظت شده و قفل شده و بسیاری از دسته های فرعی دیگر نیز تقسیم شده اند.
مارجین در فارکس
در واقع مارجین در فارکس به مقداری از سرمایه شما گفته می شود که به عنوان ضمانت در حساب کارگزار بلوکه می شود. این مقدار صرفا زمانی در نظر گرفته می شود که شما یک پوزیشن باز داشته باشید آنگاه بلوکه می شود در غیر این صورت اگر پوزیشن باز نداشته باشید هیچ مارجینی در نظر گرفته نمی شود.
مارجین بایننس
یکی از پلتفرم های معاملاتی که می شود ارزهای دیجیتال را در آن ترید کرد بایننس می باشد. کسانی که خواهان این هستند که قدرت بیشتری در معاملات خود بدست بیاورند از این پلتفرم استفاده می کنند.
قابلیت های مارجین تریندینگ
یکی از قابلیت های مارجین تریندینگ که در وبسایت باینس اضافه شده است این است که شرایطی را برای کاربران خود فراهم کرده است تا کاربران بتوانند با استفاده از پولی که به عنوان وثیقه قرار می دهند، دارایی خود را افزایش بدهند و حاشیه سود و ضرر خود از ترید را نیز گسترش دهند.
مارجین تریدینگ چیست؟
یکی از روش های قدیمی که در بازار های مالی و سنتی استفاده می شود معاملات اهرمی می باشد و چون مارجین تریندینگ فرآیندی است که در طی آن، با ساختن اهرم موجودی فعلی ارز دیجیتال، مبغلی اضافه تر برای سرمایه گذاری قرض گرفته می شود تا فرد بتواند معاملات خود را با سرمایه بالاتری انجام دهد.
مارجین کوینکس چیست؟
مارجین کوینکس یکی از صرافی های رمز ارز دیجیتال است که در اواخر سال 2017 تاسیس شد. این بازار فضای خوبی برای معامله گران و نوسان گیران است. فضای که کوینکس برای افراد ایجاد کرده است باعث شد علاوه بر معامله گران حرفه ای، نوسان گیران جدید زیادی به آن اضافه شوند. امکان ورود ساده به بازار، تنوع بسیار در خرید و فروش، عدم نیاز به شرایط خاص از مزایای این فضا می باشد.
آموزش مارجین بایننس
از زمان راه اندازی قابلیت ترید با مارجین در صرافی بایننس مدت ها است که می گذرد، شما با استفاده از این پلتفرم قادر خواهید بود تا در معانلات قدرت بیشتری را کسب کنید. تنها اکانت های وریفای شده قادر خواهند بود از این قابلیت استفاده نمایند. وبسایت های بسیاری هستند که نحوه فعال سازی اکانت مارجین ترید بایننس و نحوه انجام این معامله را به شما آموزش خواهند داد.
معنی مارجین
معنی مارجین به زبان ساده به این صورت است که یک صرافی برای یک پوزیشن یا معامله به عنوان وثیقه مقدار پولی را نزد خود نگهداری می کند که به آن مارجین می گویند. نکته مهم این است که مارجین یک هزینه و یا یک قیمت نیست و با توجه به نوع پوزیشن و مقدار معامله متغیر است. در هر معامله مقدار مارجینی که بلوکه می شود بسته به مقدار لوریج دارد.
تفاوت مارجین و لوریج
خب قبل از این که به تفاوت این دو بپردازیم باید به این سوال پاسخ دهیم که معاملات مارجین چیست؟ پاسخ به این سوال این گونه است که در بازار ارزهای دیجیتال برای خرید و فروش یک دارایی از روشی به عنوان مارجین استفاده می شود که در آن به ازاری پولی که بروکرفراهم کرده است، میزان سودی مشخص گرفته می شود و در این معاملات شما می توانید سرمایه ای را که در اختیار دارید توسط قرض گرفتن پول و استفاده از لوریج، افزایش دهید.
لوریج به معنای اهرم می باشد و اعتباری است که بروکر برای ترید کردن در اختیار افراد قرار می دهد. به عنوان مثال شما 1000 دلار می گذارید و بروکر به شما 100 برابر آن را قدرت خرید می دهد و یا به عبارتی دیگر اضافه کردن قدرت به مارجین است.
معاملات مارجین چیست
حال که به دو معنای مارجین و لوریج پی بریدیم تقاوت میان آن ها را این گونه بیان خواهیم کرد، مارجین مقدار پولی است که بروکر به عنوان وثیقه برای معامله ای که انجام می دهیم نگه می دارد و بلوکه می کند که اگر ضرری اتفاق افتاد بتواند از آن استفاده کند ولی لوریج قدرتی است که بروکر به معامله گر می دهد تا بتواند از آن در معاملات خود استفاده کند.
حاشیه سود چیست
حاشیه سود مارجین یک نسبت و یا درصدی مفید است که به ما در رابطه با عملکرد مالی یک شرکت در جنبه های مختلف کمک خواهد کرد.
این نسبتی که از فرمول حاشیه سود به دست می آید هرچه مقدار عدد آن بیشتر باشد سود دهی یک شرکت بیشتر و هر چه کمتر باشد یعنی شرکت عملکرد خوبی در کاهش هزینه نداشته است و سود دهی خوبی هم ندارد.
در زیر سه نوع حاشیه سود را با مثال توضیح خواهیم داد:
حاشیه سود خالص که این نسبت از تقسیم سود خالص بر فروش بدست می آید:
فروش/سود خالص = حاشیه سود خالص
و سود آوری هر واحد از فروش شرکت را نشان می دهد. به عنوان مثال حاشیه سود 30% نشان می دهد که شرکت از هر 1000 تومان فروش به 300 تومان سود ( با در نظر گرفتن تمامی در آمد ها و هزینه ها، اعم از عملیاتی و غیر عملیاتی) کسب کرده است.
حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر فروش بدست می آید:
فروش/سود ناخالص = حاشیه سود ناخالص مارجین
حاشیه سود ناخالص 30% بدین معناست که شرکت پس از کسر هزینه های تولید، 30% از فروش خود سود کسب می کند. به بیان دیگر شرکت کالایی را به قیمت 1000 تومان به فروش می رساند که هزینه تولید آن 700 تومان شده است.
حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی بر فروش بدست می آید:
فروش/سود عملیاتی = حاشیه سود عملیاتی
میزان سود آوری هر واحد از فعالیت های عملیاتی شرکت را نشان می دهد. به عنوان مثال حاشیه سود عملیاتی 30% نشان می دهد که شرکت از هر 1000 تومان فروش، 300 تومان سود (فقط با در نظر گرفتن درآمد ها و هزینه های عملیاتی) کسب کرده است.
فرمول حاشیه سود
نسبت حاشیه سود برابر است با سود تقسیم بر فروش خالص
فروش خالص/سود = حاشیه سود
- در ادامه پیشنهاد می شود از مقاله سل لیمیت و همچنین بای لیمیت در بورس نیز بازدید به عمل آورید.
محاسبه حاشیه سود
محاسبه حاشیه سود برای بدست آوردن عملکرد یک شرکت ضروری می باشد است. بعد از محاسبه حاشیه سود طبق فرمول آن هر چه این عدد به 100% نزدیک تر باشد یعنی عملکرد یک شرکت بهتر است.
سوالات متداول
- یکی از قابلیت های تریدینگ را تعریف کنید.
یکی از قابلیت های تریندینگ که در وبسایت باینس اضافه شده است این است که شرایطی را برای کاربران خود فراهم کرده است تا کاربران بتوانند با استفاده از پولی که به عنوان وثیقه قرار می دهند، دارایی خود را افزایش بدهند و حاشیه سود و ضرر خود از ترید را نیز گسترش دهند.
کوینکس یکی از صرافی های رمز ارز دیجیتال است که در اواخر سال 2017 تاسیس شد. این بازار فضای خوبی برای معامله گران و نوسان گیران است. فضای که کوینکس برای افراد ایجاد کرده است باعث شد علاوه بر معامله گران حرفه ای، نوسان گیران جدید زیادی به آن اضافه شوند. امکان ورود ساده به بازار، تنوع بسیار در خرید و فروش ، عدم نیاز به شرایط خاص از مزایای این فضا می باشد.
لوریج به معنای اهرم می باشد و اعتباری است که بروکر برای ترید کردن در اختیار افراد قرار می دهد. به عنوان مثال شما 1000 دلار می گذارید و بروکر به شما 100 برابر آن را قدرت خرید می دهد و یا به عبارتی دیگر اضافه کردن قدرت است.
انواع نسبت های مالی بورس و کاربرد آن در تحلیل فاندامنتال(بنیادی)
نسبت های مالی یکی از مهم ترین ارکان در تحلیل بنیادی است که با استفاده از آن ها می توان ارزنده بودن یک شرکت را تشخیص داد.
به گزارش پایگاه خبری بااقتصاد، نسبت های مالی مقادیر عددی و فرمول هایی هستند که با استفاده از آن ها می توانیم بنیاد یک شرکت را بسنجیم. در واقع نسبت های مالی مهمترین ابزار برای تحلیل فاندامنتال (بنیادی) است. این نسبت ها به ما دید بهتری برای مقایسه شرکت ها و یا یک شرکت در زمان های مختلف را می دهد. داده های مالی شرکت ها مهمترین ابزار مورد استفاده در نسبت های مالی هستند و اعداد موجود در این داده ها را با قرار دادن در نسبت های مالی می توانیم به اطلاعات معنادار تبدیل کنیم و با استفاده این اطلاعات موقعیت و ارزش یک شرکت را بسنجیم. نسبت های مالی انواع مختلفی دارند و به 5 دسته تقسیم می شوند.
دسته بندی نسبت های مالی
نسبت های مالی به 5 دسته به صورت زیر تقسیم بندی می شود:
نسبت های نقدینگی
نسبت های اهرمی و پوششی
نسبت های فعالیت
نسبت های سودآوری
نسبت های ارزش بازار
نسبت های نقدینگی
پول نقد قویترین ابزار یک شرکت برای شروع فعالیت و ادامه راه است و نسبت های نقدینگی برای سنجش قدرت نقدینگی یک شرکت استفاده می شود. نسبت های نقدینگی در واقع دید وسیع تری به سرمایه گذار برای سرمایه گذاری در یک شرکت می دهد زیرا به ما می گوید که این شرکت در زمان نیاز به پول نقد و تسویه بدهی های جاری چه میزان قدرت نقدینگی دارد. در صورتی که وضعیت مالی یک شرکت نامناسب باشد اولین پالس های آن را می توانیم در نسبت های نقدینگی مشاهده کنیم.
نسبت های نقدینگی به 3 دسته تقسیم می شوند:
نسبت جاری
یکی از نسبت های مالی در بخش نقدینگی، نسبت جاری است که از تقسیم دارایی های جاری بر بدهی های جاری به دست می آید. این نسبت میزان توانایی شرکت در بازپرداخت بدهیهای کوتاه مدت را نشان می دهد.
بدهیهای جاری / داراییهای جاری = نسبت جاری
در نسبت جاری باید عدد بدست آمده نزدیک به 1 باشد اگر عدد کمتر از 1 باشد نشان دهنده ضعف قدرت نقدینگی شرکت در پرداخت بدهی های جاری است و در صورتی که شرکت بخواهد امروز تمام بدهی های خود را پرداخت کند نمی تواند و اگر بیشتر از 1 باشد نشان دهنده توانایی شرکت در بازپرداخت بدهی ها دارد. اما بالا بودن بیش از حد نسبت جاری هم نشان دهنده درست کنترل نکردن نقدینگی شرکت است و از این موضوع اطلاع می دهد که در شرکت از نقدینگی ها به شکل درستی برای سودآوری استفاده نمی شود و میزان نقدینگی شرکت بسیار بالا است.
نسبت آنی
یکی دیگر از نسبت های مالی مورد استفاده در نسبت های نقدینگی، نسبت آنی نامیده می شود. این نسبت از تقسیم دارایی های جاری (بدون در نظر گرفتن موجودی کالا و پیش پرداخت ها) بر بدهی های جاری بدست می آید. این نسبت در واقع جزئی تر از نسبت جاری به میزان قدرت شرکت در پرداخت بدهی ها نگاه می کند و محطاتانه عمل می کند.
بدهیهای جاری / (پیشپرداختها – موجودی کالا – داراییهای جاری)= نسبت آنی
اگر نسبت آنی نزدیک به یک باشد نشان دهنده وضعیت مناسب شرکت در بازپرداخت بدهی های کوتاه مدت است، اگر کمتر از یک باشد نشان از وضعیت نگران کننده و عدم توانایی بازپرداخت سریع بدهی ها را می دهد.
اما بالا بودن عدد نسبت آنی نشان دهندهی دو موضوع است: 1) نقدینگی بالا در شرکت و یا زیاد از حد بودن میزان مطالبات. 2) اطمینان خاطر دادن به بستانکاران برای توانایی بازپرداخت بدهی هایشان. که باز هم این دو مورد نشان از ضعف مدیریتی شرکت در استفاده از منابع نقدی است.
نسبت نقدی
نسبت نقدی میزان توانایی شرکت برای پرداخت بدهی ها با پول نقد موجود در شرکت را نشان می دهد.در این نسبت حساب های دریافتنی هم از سرمایه کاربرد حاشیه سود های شرکت برداشته می شود.
بدهیهای جاری / (وجوه نقد + سرمایه گذاری کوتاهمدت)=نسبت نقدی
نسبت های سودآوری
سود یکی از مهمترین ارکان جذب سرمایه گذار است و بیشترین تلاش شرکت ها برای بدست آوردن سود بیشتر است، نسبت های سودآوری یکی از نسبت های مالی است که معیاری برای سنجش قدرت سودآوری یک شرکت مورد استفاده قرار می گیرد.
نسبت های سودآوری به 5 دسته زیر تقسیم می شود:
نسبت های حاشیه سود ناخالص
نسبت حاشیه سود عملیاتی
نسبت حاشیه سود خالص
نسبت بازده سرمایه گذاری
نسبت بازده حقوق صاحبان سهام
نسبت حاشیه سود ناخالص
نسبت مالی حاشیه سود ناخالص بخشی از نسبت های سودآور است که درصد سود ناخالص یک شرکت از کل فروش محصولاتش را نشان می دهد.
فروش خالص / سود ناخالص = نسبت سود ناخالص
نسبت حاشیه سود خالص
نصبت حاشیه سود خالص یکی از مهترین نسبت های مالی مورد استفاده در سنجش ارزنده بودن یک شرکت بورسی است. و از تقسیم سودخالص(سود پس از کسر مالیات) بر فروش خالص بدست می آید.
فروش خالص / سود پس از کسر مالیات = نسبت سود خالص
نسبت حاشیه سود عملیاتی
نسبت مالی حاشیه سود عملیاتی بیان کننده درصد سود عملیاتی شرکت از کل فروش محصولاتش است.
فروش خالص / سود عملیاتی = نسبت سود عملیاتی
نسبت بازده سرمایه گذاری
نسبت بازده سرمایه گذاری یکی از نسبت های مالی مورد استفاده در تعیین سوداوری شرکت است که میزان بازده دارایی شرکت را نشان می دهد.
کل داراییها / سود خالص = نسبت بازده سرمایه گذاری
بازده حقوق صاحبان سهام(بازده ویژه)
نسبت بازده حقوق صاحبان سهام که بازده ویژه هم نامیده می شود این نسبت از تقسیم سود خالص به جمع کل حقوق صاحبان سهام بدست می آید.
جمع حقوق صاحبان سهام / سود خالص = نسبت بازده حقوق صاحبان سهام
از تفاضل نسبت بازده سرمایه گذاری با بازده ویزه سوداوری بدهی ها بدست می آید
برای تعیین مفید بودن دریافت وام از تقسیم بازده سرمایه گذاری به بازده ویژه استفاده می شود که آن نسبت سودمندی وام و اعتبار می نامند و هرچه این نسبت بزرگتر از یک باشد دریافت وام را به نفع صاجحبان سهام شرکت می داند.
نسبت های فعالیت
نسبت های فعالیت بخشی از نسبت های مالی است که نشان دهنده کارایی دارایی های شرکت است. درواقع این نسبت ها میزان کارایی مدیران یک شرکت را در به کارگیری داراییها را نشان می دهد.
نسبت های فعالیت به 7 دسته تقسیم می شود:
نسبت گردش دارایی
دوره وصول مطالبات
دوره گردش عملیات
نسبت کالا به سرمایه در گردش
گردش سرمایه جاری
دوره واریز بستانکاران
نسبت گردش دارایی
نسبت گردش دارایی بخشی از نسبت های فعالیت است که کارایی مدیریت را در اداره داراییها جهت ایجاد فروش نشان می دهد. هرچه نتیجه این نسبت بیشتر باشد کارایی بیشتر مدیریت را در بکارگیری دارایی نشان می دهد و هرچه کمتر باشد فروش کم یا سرمایه گذاری بیش از حد شرکت را نشان می دهد.
جمع داراییها/ فروش خالص = نسبت گردش داراییها
نسبت دوره وصول مطالبات
در نسبت های مالی نسبتی وجود دارد که برای ارزیابی سیاست های اعتباری یک شرکت استفاده می شود که آن را نسبت دوره وصول مطالبات می نامند. این نسبت نشان دهنده اسن است که در یک شرکت چند روز طول می کشد تا مطالبات حاصل از فروش محصول بدست شرکت برسد و وصول شود.
دفعات گردش مطالبات/۳۶۰= دوره وصول مطالبات
متوسط مطالبات/ فروش سالیانه (نسیه)= دفعات گردش مطالبات(1)
دوره گردش کالا
نسبت مالی دوره گردش کالا نشان دهنده مدت زمانی است که طول می کشد تا کالا در یک شرکت به فروش برسد.
بهای تمام شده کالای فروش رفته/۳۶۰×متوسط موجودی کالا= دوره گردش کالا
دوره گردش عملیات
نسبت دوره گردش عملیات در واقع توانایی مالی یک شرکت را از دید سرمایه گذاری در کالا نشان می دهد یعنی نتیجه این نسبت هر چه بزرگتر باشد نشلن دهنده بالا بودن حجم کالا در برابر وضع مالی شرکت است.
سرمایه در گردش / موجودی کالا = نسبت کالا به سرمایه در گردش
گردش سرمایه جاری
یکی از نسبت های مالی در تعیین نسبت های فعالیت گردش سرمایه جاری است که نشان دهنده چگونگی قرارگیری سرمایه در گردش شرکت در مسیر فروش است و نتیجه این نسبت نشان می دهدکه آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت شرکت است یا نه؟
سرمایه در گردش / فروش خالص = گردش سرمایه جاری
نسبت های اهرمی یا ساختار سرمایه
نسبت های اهرمی بخشی از نسبت های مالی است که بر روی بخش بدهی های شرکت تمرکز دارد و برای سنجش سطح بدهی های کوتاه و بلندمدت شرکت استفاده می شود.
نسبت های اهرمی به 3 دسته تقسیم می شود:
نسبت تسهیلا به سرمایه
نسبت بدهی
نسبت بدهی بخشی از نسبت های اهرمی است که توانایی یک شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاه و بلندمدت نسبت به کل داراییهای موجود را نشان می دهد.
نسبت بدهی = مجموع بدهیها / مجموع داراییها
نسبت تسهیلات به سرمایه
نسبت های تسهیلات سرمایه درواقع نسبت مالی است که میزان اتکای شرکت به استقراض از بانک و حقوق صاحبان سهام برای تامین مالی خود را نشان می دهد.
نسبت تسهیلات به سرمایه = مجموع تسهیلات / مجموع تسهیلات + حقوق صاحبان سهام
نسبت پوشش بهره
در نسبت های پوششی نسبتی وجود دارد که نشان دهنده توان شرکت در پرداخت هزینههای مالی مثلا بهره وامهای دریافتنی از کاربرد حاشیه سود محل سود عملیاتی است.
نسبت پوشش بهره = سود عملیاتی/ هزینههای مالی
نسبت مالکانه
نسبت مالکانه بخشی از نسبت های پوششی است که درصدی از داراییهای شرکت را که از طریق سرمایه سهامداران تامین شده است را نشان میدهد.
جمع کل داراییها / جمع حقوق صاحبان سهام = نسبت مالکانه
نکته:
جمع نسبت بدهی و نسبت مالکانه در هر شرکت، برابر با یک خواهد بود.
نسبت های ارزش بازار
نسبت های ارزش بازار بخشی از نسبت های مالی است که تحلیلگر از آن برای سنجش عملکرد گذشته و پیش بینی روند آتی شرکت استفاده می کند
نسبت های ارزش بازار به دسته های زیر تقسیم می شوند:
نسبت ارزش دفتری
نسبت قیمت به درآمد(P/E)
نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت قیمت به جریان نقدینگی (P/CF)
نسبت ارزش دفتری
نسبت ارزش دفتری در نسبت های مالی نشان دهنده ارزش ثبت شده خالص داراییها بر مبنای هر سهم از سهام عادی هستند.
نسبت ارزش دفتری= قیمت بازار هر سهم از سهام عادی * تعداد سهام در دست سهامداران عادی / حقوق صاحبان سهام
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت (P/E) درواقع دیدگاه تحلیلگر بازار را نسبت به سودآوری آینده شرکت تعیین میکند و از تقسیم قیمت بازار هر سهم عادی در یک دوره زمانی خاص و سود سالانه آن به دست میآید.
نسبت قیمت به درآمد= قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / سود هر سهم از سهام عادی
نسبت قیمت به فروش (P/S)
نسبت (P/S) نشان می دهد که برای هر یک ریال فروش سالانه شرکت چقدر هزینه می کند.
نسبت قیمت به فروش= قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / کل فروش ۱۲ ماه اخیر شرکت
قیمت به جریان نقدینگی (P/CF)
نسبت قیمت به جریان نقدینگی سنجشی برای پیش بینی بازده سهام است نسبت قیمت به جریان نقدینگی، مواردی از قبیل استهلاک، تخفیف درآمد و مواردی از نقدینگی را که توسط کسب و کار ایجاد شده حذف میکند.
P/ CF = قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / جریان نقدی هر سهم
جریان نقدی هر سهم = سود هر سهم + (استهلاک داراییهای مشهود و نامشهود / تعداد سهام شرکت)
نسبت PEG
این نسبت راهی برای تعیین ارزش سود هر سهم تا زمانی که نرخ رشد سود سهام شرکت در نظر گرفته شود مورد استفاده قرار میگیرد. این نسبت در اصل بر پایه نسبت P/E و چشمانداز رشد یک سهم است. محاسبه آن اینگونه است که نسبت P/E را به نرخ رشد سالانه درآمد بر مبنای ارزش ۵ سال آینده تقسیم میکنیم. اگر نتیجه کمتر از یک باشد بیانگر آن است که بازار بهطور کامل چشماندازی در خصوص این سهم ندارد.
PEG = (قیمت بازار هر سهم از سهام عادی / سود هر سهم از سهام عادی) / نرخ رشد سالانه درآمد
محاسبه حاشیه سود
محاسبه حاشیه سود
حاشیه سود (خالص) که مارجین هم به آن گفته می شود، یکی از نسبت های سودآوری است که از تقسیم سود (خالص) بر درآمد یا فروش به دست میآید. سود خالص که آخرین خط از صورت سود و زیان است، با کسر کردن همه هزینه های شرکت، از جمله هزینه های عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینه های مالیاتی، از کل درآمد به دست می آید.
در حسابداری و مالی، میزان سودآوری یک شرکت را نسبت به درآمد (فروش) آن با استفاده از مارجین اندازه گیری می کنند.
حاشیه سود به شکل درصدی بیان میشود و به عبارتی مشخص میکند که یک شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش (درآمد)، چند میلیون سود به دست می آورد. برای مثال، اگر مارجین سود خالص شرکتی 20% باشد، به این معنی است که این شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش، 20 میلیون تومان سود خالص کسب می کند.
حاشیه سود انواع مختلفی دارد، که از طریق تحلیل عمودی صورت سود و زیان هم می توان آن ها محاسبه کرد.
حاشیه سود ناخالص از تقسیم سود ناخالص بر درآمد به دست می آید. برای محاسبه مارجین سود ناخالص از فرمول زیر استفاده می کنیم:
محاسبه حاشیه سود
حاشیه سود عملیاتی از تقسیم سود عملیاتی (EBIT) بر درآمد به دست می آید. مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار می گیرد. برای محاسبه آن از فرمول زیر استفاده می کنیم:
حاشیه سود خالص از تقسیم سود خالص (Net Profit) بر درآمد به دست می آید و یکی از پر کاربرد ترین نسبت های مالی است که تحلیلگر های مالی با استفاده از آن میزان سودآوری شرکت را با توجه به فروش یا درآمد های شرکت مورد ارزیابی قرار می دهند.
روش محاسبه مارجین سود خالص از طریق فرمول زیر نمایش داده شده است:
در سطحی ابتدایی، مارجین پایین میتواند اینطور تعبیر شود که سود دهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، با افت در فروش مواجه شود، مارجین آن حتی کمتر هم خواهد شد و حتی امکان دارد صفر یا منفی شود.
مارجین سود پایین میتواند به نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند. به طور مثال، اگر مارجین سود یک شرکت کم باشد، میتواند نشان دهنده آن باشد که فروش کمتری از سایر شرکتها در همان صنعت (سهم بازار کم) داشته و یا اینکه صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد خودش از شرایط وخیمی رنج میبرد.
حاشیه سود همچنین به یک سری نکات راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینه هایش اشاره دارد. مخارج بالا نسبت به درآمد (مارجین سود پایین) ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، احتمالاً به خاطر مشکلات مدیریتی، در حال تقلا برای پایین نگهداشتن هزینهها است. این امر مستلزم آن است تا هزینه ها بهتر تحت کنترل قرار گیرند. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتند، مثلاً شرکت به نسب فروش خود موجودی کالای زیادی دارد، یا اینکه کارمندان زیادی استخدام کرده یا در فضای بیش از حد بزرگی فعالیت میکند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و دلایل دیگری از این دست.
از طرف دیگر حاشیـه سود بالا نشانگر سودآوری شرکت است که کنترل بهتری بر هزینههایش به نسبت رقبا دارد.
مارجین ها همچنین میتوانند جنبههای خاصی از استراتژی قیمت گذاری یک شرکت را مشخص نمایند. به طور مثال مارجین سود پایین ممکن است نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.
گرچه حاشیه سود نسبت مفید و محبوبی برای اندازهگیری سودآوری شرکتها است، اما مثل هر معیار یا نسبت مالی دیگری دارای محدودیتهایی است که سرمایه گذاران باید در هنگام استفاده از آن، این محدودیت ها را در نظر بگیرند.
اگرچه حاشیه سود میتواند برای مقایسه شرکتها با یکدیگر بسیار مفید باشد، افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکتها در یک صنعت خاص و با مدلهای کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. شرکتها در صنایع متفاوت اغلب مدلهای کسب و کار مختلف با مارجین های گوناگون دارند، به همین دلیل تفسیر مقایسهای بین حاشیههای سود آنها تقریباً بیمعنی است.
به طور مثال، شرکتهایی که اجناس لوکس میفروشند اغلب درصد سود بالایی در اجناس دارند، درحالیکه موجودی کالا و هزینه سربار کمی دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از حاشیـه سود بالایی برخوردارند. در سویی دیگر، شرکتهای تولیدکننده کالاهای اساسی به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه سربار نسبتاً بالایی دارند. همینطور ممکن است این شرکتها درآمد بالایی داشته باشند، اما از مارجین پایینی برخوردارند.
محاسبه حاشیـه سود برای شرکتهایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آنها هیچ سودی ندارند.
اعدادی مثل فروش یا درآمد به ندرت میتوانند چیز خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار قرار دهند و نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل داستان را تعریف نمیکند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش بدین معنی نیست که حاشیـه سود یک شرکت در حال بهبود است. به طور مثال، فرض کنید که درآمد یک سال شرکت فرضی شناسا ۱ میلیارد تومان بوده و ۷۵۰ میلیون تومان هزینه داشته باشد که مارجین سود او را ۲۵% میکند (۲۵%=۱۰۰۰/(۷۵۰-۱۰۰۰)). اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱٫۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینه های آن به ۱ میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰% میشود ((۱۲۵۰-۱۰۰۰)/۱۲۵۰=۲۰%). گرچه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینه ها نسبت به درآمد، کاهش یافته است.
به همین ترتیب، افزایش یا کاهشی در مخارج شرکت ضرورتاً بدین معنی نیست که حاشیه سود شرکت در حال رشد یا کاهش است. فرض کنید که شرکت فرضی پایا درآمد و مخارجش در یک سال ۲ میلیارد و ۱٫۵ میلیارد تومان باشد. در این صورت حاشیـه سود آن ۲۵% خواهد بود. در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام میدهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش میدهد، به همین خاطر درآمد کل هم کاهش مییابد. اگر درآمد و مخارج شرکت پایا در سال دوم ۱٫۵ میلیارد و ۱٫۲ میلیارد دلار باشد، پس مارجین سود آن حالا ۲۰% است. گرچه شرکت پایا توانست هزینه های خود را به شکل قابلتوجهی کاهش دهد، ولی حاشیـه سود به شکل قابل ملاحظهای تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریعتر از مخارج با کاهش روبرو شد.
حاشیه سود ناخالصحاشیه سود عملیاتیحاشیه سود خالص
Profit Margin
بهطورکلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت.
سود عملیاتی به تفاوت سود ناخالص و هزینههای عملیاتی(عمومی،اداری،توزیع،بازاریابی و فروش) اشاره دارد.نسبت سود عملیاتی به فروش همان حاشیه سود عملیاتی میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای عملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و بیانگر این است که هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینههای عملیاتی بیشتر است.
سود خالص نیز به تفاوت سود عملیاتی با اقلام خالص درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی(مانند درآمدها و هزینههای مالی،سود و زیان فروش داراییها) و مالیات اشاره دارد.در حقیقت سود خالص میزان باقیمانده از سود شرکت پس از کسر تمامی هزینههاست.
نسبت سود خالص به فروش نیز همان حاشیه سود خالص میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای غیرعملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و هرچه این نسبت بیشتر باشد بیانگر بالاتر بودن میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش کل هزینههای شرکت و به عبارتی کارایی بالای آن است.
مثال:برای محاسبه حاشیه سود خالص و عملیاتی،آخرین صورت سود و زیان (۳ماهه ۹۴) شرکت ایرانخودرو را استخراج کردهایم:
کاربرد حاشیه سود
F = فیوچر p= پرایس
3- ارزش فعلی خالص (NPV ) : از تفاضل جریانهای نقدی ورودی و خروجی بدست می آید و به طریقه زیر محاسبه میگردد.
جریان نقدی خروجی - جریان نقدی ورودی = ارزش فعلی خالص (NPV )
نکته : اگر NPV مثبت باشد یعنی جریان نقدی ورودی بیشتر از جریان نقدی خروجی است و پروژه برای سرمایه گذاری مطلوب تر است و برعکس.
مثال : اگر سرمایه گذاری اولیه (I ) 000/000/1 ریال و عمر شرکت (n ) 10 سال و جریان نقدی ورودی به صورت سالیانه 000/300 ریال و نرخ بازده (i) 12% باشد مطلوب است محاسبه NPV :(226/903)
Fc = جریان نقدی ورودی
4- شاخص سود آوری(PI):میزان سود آوری یک پروژه را نشان می دهد و از فرمول محاسبه می گردد . هرچه شاخص سودآوری بزرگتر باشد آن پروژه برای سرمایه گذاری مطلوب تر است .
مثال: با توجه به مثال فوق شاخص سودآوری شرکت برابر است با:
مثال: اگر سرمایه گذاری اولیه 000/000/20 ریال و جریان نقدی سالیانه 000/000/7 و هزینه سرمایه 10% و عمر شرکت 4 سال باشد مطلوب است :
الف) محاسبه NPV (780/204/15 - )
مثال: اگر سرمایه گذاری اولیه 000/000/2 و عمر شرکت 6 سال و نرخ بازده 20% و جریان نقدی ورودی 000/250 باشد مطلوب است الف) NPV ( 008/916/1- ) ب) PI ( 04/0)
تجزیه وتحلیل نقطه سربه سر:نقطه سر به سر سطحی از میزان تولید و فروش را نشان می دهد که در آن نه سودی وجود دارد و نه زیانی . برای تعیین نقطه سر به سر هزینه ها به دو دسته تقسیم می شوند الف) هزینه ثابت (Fc) که این هزینه ها هیچ گونه ارتباطی با میزان تولید ندارند مانند هزینه اجاره .ب) هزینه های متغیر(Vc) که متناسب با حجم تولید تغییر می کنند یعنی هرچه تولید بیشتر باشد هزینه های متغیر هم بیشتر خواهند بود مانند خرید مواد اولیه تولید . برای محاسبه نقطه سر به سر هم از فرمول ریاضی و هم از روش نموداری استفاده می شود . از طریق فرمول ریاضی نقطه سر به سر برابر است با : که در این فرمول Q برابر با تعداد تولید و P برابر است با قیمت(پرایس) .
درآمدها = هزینه ها
مبلغ × تعداد = هزینه ثابت + هزینه متغیر
مثال: یک شرکت تولیدی در زمینه خودکار که مجموع هزینه های ثابت آن 000/000/51 ریال است و بهای فروش هر خودکار 25000 ریال و هزینه متغیر هر خودکار 15000 در نظر گرفته است مطلوب است تولید در نقطه سر به سر:
فروش S= P × Q S=000/500/127= 5100×25000
مثال: اگر هزینه ثابت 000/000/24 و هزینه متغیر 000/6 و تعداد کالا 000/4 باشد مطلوب است تعیین قیمت هر کالا:
نقطه سربه سر نقدی :نقطه سر به سر نقدی مشابه نقطه سر به سر کالاست با این تفاوت که در نقطه سر به سر نقدی تمام هزینه های ثابت F c نباید به صورت نقد پرداخت شوند بنابراین هزینه های غیر نقدی را از هزینه ثابت کسر خواهیم کرد . نقططه سر به سر نقدی از نقطه سر به سر معمولی (کالا) کمتر است ( بخاطر کسر استهلاک از صورت فرمول) :
مثال: اگر جمع هزینه های ثابت 000/000/5 ، استهلاک 000/200 ریال و قیمت کالا 2500 و هزینه های متغیر 1500 ریال باشد مطلوب است تعیین نقطه سربه سر نقدی و فروش :(4800 و 000/000/12)
مثال : اگر هزینه ثابت مالی 000/000/1 ریال و هزینه های ثابت عملیاتی 000/500/2 ریال باشد و قیمت کالا 100 و هزینه متغییر 500 ریال و تعداد کالا 200 باشد مطلوب است میزان استهلاک :(000/490/3)
محاسبه نقطه سر به سر از روش نموداری :
مثال: اگر بهای فروش2000 ، هزینه متغیر هر واحد کالا 1000 و هزینه ثابت 000/000/10 ریال باشد مطلوب است نقطه سر به سر از طریق نمودار:
انواع اهرمها: هزینه های ثابت شامل هزینه های ثابت عملیاتی و هزینه های ثابت مالی است.
اهرم عملیاتی: تأثیر هزینه های ثابت عملیاتی را بر سود شرکت نشان می دهد و از فرمول زیر محاسبه می شود:
اهرم مالی: تأثیر هزینه های ثابت را بر سود شرکت نشان می دهد و از فرمول زیر محاسبه می شود:
اهرم ترکیبی :که معیاری از ریسک کلی شرکت است از حاصل ضرب اهرم مالی در اهرم عملیاتی بدست می آید:(DCL )
مثال:اگرتعداد کالا 3000 ، قیمت کالا 2500 ، هزینه متغیر هر واحد 1000 ، هزینه های ثابت عملیاتی(Fc) 000/000/3 و هزینه های ثابت مالی(Ic) 000/000/1 ریال باشد مطلوب است :
الف ) اهرم عملیاتی (3) ب) اهرم مالی(3) ج) اهرم ترکیبی(9)
مثال: اگر هزینه های ثابت عملیاتی (Fc) 000/000/80 ، هزینه های ثابت مالی(Ic) 000/000/16 ، سطح تولید فعلی(Q) 2000 واحد ، فروش 000/000/200 و هزینه های متغیر 000/000/40 ریال باشد مطلوب است:
الف)درجه اهرم مالی ب) درجه اهرم عملیاتی ج) درجه اهرم ترکیبی
سهام: شرکتهای سهامی قادر به انتشار سهام ممتاز یا عادی و یا هر دو می باشند . سهام ممتاز سهامی هستند که نسبت به سایر انواع سهام دارای امتیازاتی از قبیل:
1. اولویت در دریافت سود
2. اولویت در دریافت مبلغ اسمی سهام
3. داشتن حق رأی بیشتر
سهام ممتاز زمانی منتشر می شوند که درجه اهرم مالی شرکت و یا هزینه های سهام عادی درحد بالایی باشند.
انواع سهام ممتاز : سهام ممتاز شامل:
1. سهام قابل تبدیل در مقابل سهام غیر قابل تبدیل در این نوع سهام ، سهام ممتاز می تواند به دیگر انواع سهام تبدیل شوند ولی سهام غیر قابل تبدیل چنین ویژگی را ندارند.
2. سهام جمع شونده در مقابل سهام غیر جمع شونده: در این نوع سهام سود پرداخت نشده سال یا سالهای گذشته یا به عبارتی سود معوقه باید قبل از توزیع سود سهامداران عادی پرداخت گردد.
3. سهام با مشارکت در مقابل سهام ممتاز بدون مشارکت: اگر سود اعلام شده شرکت از میزانی که بطور معمول به سهامداران عادی و ممتاز پرداخت می گردد بیشتر باشد در باقیمانده سود مشارکت دارند (مشارکت در میزان سود بر اساس ارزش اسمی صورت می گیرد)
مثال: شرکتی دارای 60000 سهم ممتاز جمع شونده به مبلغ اسمی 1500 ریال و نرخ آن 24% باشد که سود سالهای 89 و 90 به سهامداران پرداخت نشده باشد و در سال 91 میزان کل سود پرداختی شرکت به سهامداران ممتاز برابر است با:
000/200/43 = 2 × 24% × 000/000/90 = 1500 ×000/60 = سود معوقه (سود انباشته)
000/600/21 = 1 ×24% × 000/000/90 = 1500 × 000/60 = سود سال جاری
000/800/64 = 000/600/21 + 000/200/43 = کل سود پرداختی به سهامداران ممتاز
مثال: شرکتی در نظر دارد 5000 سهم ممتاز با سود انباشته(جمع شونده) به ارزش اسمی هر سهم 000/10 با نرخ 15% منتشر نماید ، سود این سهام به مدت 3 سال پرداخت نشده است ، امسال سالی سود آور است و شرکت در نظر دارد تمامی تعهدات خود را در زمینه سود انجام دهد . شرکت بابت سهام ممتاز چقدر سود باید پرداخت نماید: (000/000/30)
مثال برای سهام با مشارکت: اگر شرکتی 000/000/50 ریال سود داشته باشد و 000/10 برگه سهام ممتاز 000/10 ریالی با نرخ 20% و 000/40 برگه سهام عادی 2000 ریالی با نرخ 15% منتشر کرده باشد میزان سود پرداختی به سهامداران ممتاز و عادی را بطور جداگانه محاسبه کنید(سهام ممتاز از نوع با مشارکت است)
سود سهام ممتاز و عادی
000/000/20 = 20% × 000/10 × 000/10
000/000/12 = 000/2 × 000/40
سهم باقیمانده سود سهام ممتاز مشارکتی
مثال:اگر سهام ممتاز با مشارکت 00/20 برگه 1500 ریالی با نرخ سود 14%و سهام عادی 000/5 برگه به ارزش اسمی 2000 ریال با نرخ 14% باشد . و مجموع سود شرکت 000/000/60 ریال باشد مطلوب است :
مقدار سود سهام ، سهامداران ممتاز و عادی (000/000/45 و000/000/15)
مثال: شرکتی 5000 برگه سهام ممتاز جمع شونده با مشارکت را به ارزش هر برگ 15000 ریال با نرخ 18% و 10000 سهم عادی 7000 ریالی با نرخ 20% را بین سهامداران توزیع می کند اگر میزان سود اختصاصی 60000000 ریال باشد مطلوب است تعیین سود به سهامداران ممتاز و عادی (2 سال سود پرداخت نشده است)
جواب : ممتاز ( 827/344/42) عادی(173/655/16)
مثال:شرکت آلفا سهام ممتاز غیر جمع شونده با مشارکت به تعداد 6000 برگه 200 ریالی با نرخ 10% که سه سال سود پرداخت نشده و 8000 سهام 300 ریالی با نرخ 20% دارد اگر کل سود 40000000 ریال باشد مطلوب است سهم هر یک از سهام ؟ جواب: ممتاز ( 332/253/13) عادی ( 668/746/26)
تجزیه سهام: در تجزیه سهام که به آن سود سهمی یا سهام جایزه می گویند . تعداد سهام افزایش می یابد و به همان اندازه ارزش سهام کاهش می یابد افزایش تعداد با کاهش ارزش سهام خنثی شده و در مجموع هیچ گونه تغییری در ارزش اسمی سهام صورت نمی گیرد.
مثال: شرکتی 1500 برگه 1200ریالی منتشر کرده است اگر تجزیه سهام 1به 3 باشد تعداد سهام جدید و ارزش هر برگه و ارزش اسمی برابر است با .( تعداد سهام 4500 و ارزش هر سهم 400 و ارزش اسمی 1800000)
مثال: شخصی مالک 20%سهام یک شرکت است ارزش هر سهم در بازار 500 ریال است مطلوب است تعداد سهام و ارزش سهام شخص را در صورتی که تجزیه 1 به 2 صورت گیرد ( شرکت 10000 سهام عادی دارد)
جواب ( تعداد سهام 4000 و ارزش سهام بعد از تجزیه 1000000)
معکوس تجزیه سهام: در معکوس تجزیه سهام که به آن ترکیب سهام هم می گویند برعکس تجزیه سهام عمل می کنیم یعنی تعداد سهام کاهش می یابد و ارزش هر برگه سهام افزایش می یابد .کاهش تعداد سهام و افزایش ارزش آنها با هم خنثی و جبران می شوند بنابراین هیچ گونه تغییری در ارزش اسمی سهام صورت نمی گیرد.
مثال: شرکتی 10000 برگه سهام به ارزش هر برگه 5000 ریال دارد . اگر معکوس تجزیه سهام بر مبنای 5 به 1 صورت گیرد تعداد سهام ، ارزش هر سهم و ثروت شرکت را بعد از معکوس تجزیه سهام محاسبه نمایید.
تعداد سهام 2000= 5 10000 ارزش سهام 25000 = 5× 5000
ثروت شرکت بعد از معکوس 50000000 =2000 ×25000 ثروت قبل از معکوس 50000000=5000×10000
مثال: شرکتی 6000 برگه 4000 ریالی دارد اگر معکوس تجزیه سهام 4 به 1 باشد مطلوب است (نرخ 20%) :
الف: تعداد سهام (1500)
ب: ارزش هر سهم (16000)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(24000000)
مثال: شرکتی 3000 برگه سهام 6000 ریالی با نرخ 10% دارد . اگر معکوس تجزیه سهام بر مبنای 5/1 به 1 صورت گیرد مصلوب است :
الف: تعداد سهام (2000)
ب: ارزش هر سهم (9000)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(18000000)
سود سهمی (سهام جایزه):تقسیم سود از طریق توزیع سهام بین سهامداران ، سود سهمی نامیده می شود . سهام جایزه در شرایطی که شرکت از وضع نقدینگی خوبی برخوردار نباشد و یا برای تأمین مالیتوسعه عملیات خود به وجه نقد نیاز داشته باشد صادر می شوند.
مثال: اگر شرکتی 10000 برگه سهام داشته باشد که ارزش هر برگه 2000 ریال باشد و شخصی مالک 20% سهام شرکت باشد و قرار باشد که 50% سود سهمی بین سهامداران توزیع شود مطلوب است :
الف: تعداد سهام 15000= 5000 + 10000 5000=50% × 10000
ج: ثروت شرکت 20000000= 15000 × 1333
مثال : شرکتی 6000 برگه سهام 3000 ریالی دارد و شخصی مالک 10% کل سهام شرکت است . اگر 30% سود سهمی بین سهامداران توزیع گردد مطلوب است :
الف: تعداد سهام (7800)
ب: ارزش هر سهم (2307)
ج: ثروت شرکت بعد از معکوس تجزیه سهام(18000000)
مثال: شرکتی 20000 برگه سهام 500 ریالی دارد اگر شرکت 35% سهام را به صورت جایزه توزیع نماید مطلوب است:
محاسبه حاشیه سود و میانگین بازدهی صنعت
پیش تر گفتیم که قیمت سهم وابسته به سود شرکت است. طبیعتا سود شرکت که افزایش پیدا کند بعد از آن قیمت سهم میتواند افزایش یابد یا اینکه اصلاً بازار انتظار افزایش سود آن شرکت را داشته باشد میتوان این انتظار داشت عکسالعملی را در قیمت سهام به همراه داشته باشد اما تمرینی را برای شما و در خصوص حاشیه سود شرکتها در نظر گرفته ایم.
در مقالات پیشین حاشیه سود را هم توضیح دادیم که اگر سود ناخالص یک شرکت را تقسیم بر فروش آن شرکت کنیم در واقع درصد حاشیه سود ناخالص به دست میآید اما تمرینی را برای انجام دادن در نظر گرفته ایم ، در واقع آن تمرین این است که شما طبق جدول ذیل که مشاهده می کنید ۵ شرکت از صنعت سیمان اینجا وارد نمائید.
نماد پنج شرکتی که در بازار سهام ما سهامشان معامله می شود. برای دو سال متوالی سال ۹۵ سی ام ۱۳۹۵ و یکی سال مالی منتهی به ۲۹/۱۲/۱۳۹۴ ، حاشیه سود شرکت ها را در این جدول وارد نمایید. مثلاً شرکت اول که انتخاب می کنید ببینید حاشیه سود ناخالص این شرکت برای صورت مالی سال ۱۳۹۵ صورت مالی باید واقعی و حسابرسی شده باشد. عدد حاشیه سود را وارد نمایید. حاشیه سود سال های دیگر ۵ شرکت سیمانی را به همین صورت وارد کنید. در انتها میانگین حاشیه سود آن صنعت را اینجا محاسبه نمایید و ببینید آن صنعت در بازار ما چه حاشیه سودی دارد و این که این حاشیه سود طی دو دوره متفاوت و دو دوره متوالی چه اختلافی دارند؟ کاهش داشته یا افزایش ؟
در بازار بورس ما بعضی صنعت ها حاشیه سودشان حدود ۲۰ درصد هست مثلاً صنعت سیمان حاشیه سود متوسط را اگر حساب کنید چیزی حدود ۲۰ تا ۲۲ الی۲۳ درصد میشود بعضی صنعت ها هم هستند مثل لبنیات، صنعت پالایشی اینها حاشیه سودشان ۲۳ درصد هست بعضی شرکت هایی هستند مثل نیروگاهی ها که حاشیه سودشان ۸۰ الی ۸۵ درصد است.
شرکت های فعال در در زمینه پتروشیمی حاشیه سودشان حدوداً ۴۵ تا ۵۰ درصد است و به همین صورت در صنعت های دیگر طبیعتاً هرچه حاشیه سود عدد بالاتری باشد این امر می تواند نقاط قوت و مزیت آن صنعت را نشان دهد.(در رابطه با حاشیه سود طی مقالات آتی بیشتر توضیح خواهیم داد)
تمرین فوق را حتما انجام دهید تا با نحوه محاسبه حاشیه سود بیشتر آشنا شوید.
برای مثال در این جدول به عنوان نمونه، شرکت اول را شرکت سیمان بجنورد که نماد آن “سبجنورد” هست را وارد میکنیم. می خواهم ببینم که حاشیه سود این شرکت برای سال ۹۵ و همین طور سال ۹۴ چه عددی بوده است.
ابتدا به سایت کدال می رویم، در قسمت جستجوی اطلاعیه ها و نماد “سبجنورد” که همان سیمان بجنورد را وارد می کنیم و می خواهم ببینم حاشیه سودش کاربرد حاشیه سود چه عددی هست و آن را محاسبه کنیم.
پس از آنکه حاشیه سود و میانگین ۵ شرکت حساب کردید حتماً به دنبال آن که دلیل افزایش یا کاهش حاشیه سود طی دو دوره هر شرکتی چه بوده بروید. به طور مثال افزایش فروش شرکت بوده یا اینکه افزایش هزینههای بهای تمام شده؟ یا بالعکس
در مثال فوق برای نمونه مثال ما سیمان بجنورد هست و اطلاعیه هایی که در کدال دارد. در قسمت صورت های مالی بررسی شده سال ۹۵ سیمان بجنورد فایل ضمیمه را باز کنید. اولین کاری که می کنیم صورت سود و زیان این شرکت را می بینم.
اینجا برای سال ۹۵ و همینطور برای سال ۹۴ حاشیه سود یعنی سود خالص ای که در قسمت مشخص شده اعدادش را میبینید، تقسیم بر درآمد عملیاتی یا همان فروش می کنید. (درآمد علیاتی و فروش زیاد تفاوتی با همدیگر ندارند)
حاشیه سود سال ۹۵ برابر است با : سود ناخالص شرکت که عددش در اینجا ۲۳۸ ۹۳۰ است، تقسیم بر فروش که است۱۰۶۸۳۵۵ می کنیم. در این جا حاشیه سود ۲۲۱۰۰ و یا همان ۲۲ درصد می شود. اگر بخواهیم به درصد بنویسیم حاشیه سود شرکت در سال ۱۳۹۵ برابر میشود با ۲۲ درصد. همینطور برای سال ۹۴ نیز یا می توانید مجزا صورت مالی سال ۹۴ را باز کنید یا اینکه در همان صورت سود و زیان سال ۹۵ در ستون مربوط به سال برایتان در ستون آخر نوشته شده است. سود ناخالص سال ۹۴ یعنی ۸۴۸۵۲تقسیم بر عدد فروش که ۱۳۲۴۵۴ است می شود ۸ درصد.
خب وقتی می بینیم که حاشیه سود شرکت طی دو سال این میزان نوسان داشته است کنجکاو می شویم که ببینم دلیل اینکه از ۸ درصد به عدد ۲۲ درصد رسیده چه بوده؟
در سال ۹۴، حاشیه سود ۸ درصد بود و سال ۹۵ این حاشیه سود افزایش پیدا کرد و به ۲۲ درصد رسیده است. یعنی سال ۹۴ از هر هزار تومان فروشی که داشته ۸۰ تومان سود بوده و سال ۹۵ از هر هزار تومان فروشی که داشته ۲۲۰ تومان سود بوده یعنی تقریباً سه برابر سال ۹۴ که این نشان دهنده عملکرد خوب شرکت هست اما چه دلیلی داشت که این افزایش اتفاق افتاده؟
می توانیم مجدد به سراغ صورت سود و زیان برویم و دلیلیش را پیدا کنیم.
در این مثال می بینم که فروش طی دو سال تقریباً با هم برابر است . فروش ۹۵یک میلیون و ۳۲ هزار هست و فروش سال ۹۴ یک میلیون و ۶۸ هزار ، تقریباً این دو عدد با هم برابر هستند شاید کمتر از ۲۳ درصد رشد داشته است. هزینههای تمام شده یا بهای تمام شده یک افت قابل ملاحظهای داشته از ۹۵۰ رسیده به حدود ۸۳۰ یعنی ۱۲۰ الی ۱۳۰ میلیارد ریال کاهش داشته که برای این شرکت این عدد بزرگی هست.
حاشیه سود را مشاهده کردید که ۸۰ درصد است. ما گفتیم هر چه حاشیه سود کمتر باشد طبیعتاً ریسک تجاری آن شرکت خیلی کم افزایش پیدا میکند یعنی چی؟
یعنی زمانی که حاشیه سود خیلی پایین است و ریسک تجاری خیلی بالا هست کوچکترین تغییرات در فروش یا هزینه ها به بهای تمام شده می تواند بزرگترین تغییرات را در سود ناخالص ایجاد کند.
شما مشاهده کردید که این ۸ درصد با یک تغییر ۱۱۲ میلیارد ریالی اینجا سود ناخالص از ۸ میلیارد رسید به بیست و دو حدود ۴ میلیارد تومان که این خیلی رشد بالایی هست نزدیک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ درصد سود ناخالص داشته اما گفتیم که دلیل این افزایش حاشیه سود که محاسبه کردیم از ۸۲۲ بهای تمام شده این شرکت بوده است. چرا که فروش آن تقریباً تغییری نکرده و به واسطه این بهای تمام شده سود ناخالص این شرکت افزایش چشمگیری داشته است.
شما برای پنج شرکت از گروه سیمان به همین ترتیب حاشیه سود ها را حساب کنید و در نهایت یک میانگین از اعدادی که حساب کردهایم محاسبه کنید ببینید که میانگین حاشیه سود صنعت سیمان در سال ۹۵ چه عددی بوده و همین طور در سال ۱۳۹۴ میانگین حاشیه سود در صنعت سیمان چه عددی بوده و می توانید دلیل این رشد یا افت را در خصوص صنعت جستجو کنیم.
نحوه محاسبه درصد سود شرکت هایی که علاوه بر فرمول سود عملیاتی ، سود غیر عملیاتی هم دارند متفاوت است. بهتون پیشنهاد می کنیم مقاله ” نحوه محاسبه درصد سود فروش ” را مطالعه کنید تا نحوه ی محاسبه ی درصد سود فروش را یاد بگیرید.
مثلا یا رونق فروش شان بوده یا افزایش نرخ محصولات فروش رفته این شرکت ها می تواند باشد، یا اینکه بیشتر میتوانستند تولید کنند، به قول معروف بهره وری تولیدشان افزایش داشته یا اصلاً از طرف هزینه ها ممکن است این هزینه ها کاهش یا افزایش چشمگیری داشته باشد.
دیدگاه شما