ارزیابی تحلیلی کتاب زبان انگلیسی عمومی
کتاب درسی در هر کلاسی، از جمله کلاس آموزش زبان خارجی در هر سطحی و در هر مؤسسة آموزشی - اعم از مدرسه و دانشگاه - نقش محوری ایفا میکند. به دلیل دارا بودن چنین نقشی تهیه و بهکارگیری معیارهای مرتبط و مناسب جهت ارزیابی کتب درسی، آموزش زبان خارجی همواره امری ضروری بوده است. در این میان، نظریهپردازان و نویسندگان به منظور ارزیابی کتب آموزش زبان انگلیسی، چهارچوبهای ارزیابی مختلفی را بر اساس اصول و معیارهای معینی ارائه نمودهاند. یکی از این چهارچوبها، چهارچوب ارزیابی لیتلجان (1998) است که در مطالعات زیادی بهکار رفته است. مطالعه حاضر به ارزیابی کتاب انگلیسی عمومی دانشگاه پیام نور بر مبنای این چهارچوب پرداخته است تا نقاط قوت و ضعف آن را مشخص و همچنین معلوم کند که آیا این کتاب در راستای اهداف تعیین شده برای آن است یا خیر. برای رسیدن به این هدف سه تن از استادان آموزش زبان انگلیسی دانشگاه با بررسی این کتاب چک لیستهای ارزیابی برگرفته از چهارچوب لیتلجان (1998) را درجهبندی کردند. نتایج تحقیق نشان داد که گرچه نواقص چندی در کتاب انگلیسی عمومی دیده میشود، این کتاب دارای نقاط قوت قابل توجهی است و حتی میتوان گفت ویژگیهای مثبت آن به مراتب بیش از نواقص آن است.
کلیدواژهها
اصل مقاله
یکی از مؤلفههای ضروری آموزش زبان انگلیسی هم به عنوان زبان دوم و هم به عنوان زبان خارجی، کتاب درسی است. گارینگر (Garinger, 2001, p. 1) بر این باور است که نحوه انتخاب کتاب درسی بر معلمان و فراگیران تأثیرگذار است. وی همچنین اظهار میدارد که «کتاب درسی میتواند اهداف مختلفی را برای معلمان به عنوان منبع اصلی، به مثابه مأخذ مطالب مکمل، به عنوان انگیزه برای فعالیتهای کلاسی و حتی به عنوان خود برنامه درسی» برآورده سازد. حتی بنا به گفته شلدون (Sheldon, 1988, p. 237)، «کتب درسی را بسیاری نقشة راه هرگونه برنامه آموزشی زبان انگلیسی تلقی میکنند که شکل، ساختار، مقصد، پیشرفت و برنامه را نشان میدهد، و حتی زبانآموزان از این طریق خصوصیات معلم را از لحاظ تدریس مداوم و به صورت فصل به فصل میسنجند».
هاچینسن و تورس (Hutchinson & Torres, 1994, p. 232) چهار نقش کلیدی کتب درسی در برنامة آموزشی را معرفی مینمایند: اول، «وسیلهای برای تربیت معلم و زبانآموز»؛ دوم، «پشتیبان معلم» که در این صورت از مسئولیت جستجوی مطالب درسی توسط معلم میکاهد؛ سوم، «فراهم کنندة تصویر حتیالامکان کاملی از روند تحول آموزشی» و چهارم «حامی روانی معلم». با این حال، برآورده نمودن این اهداف، بخصوص اولی و سومی، به رویکرد و کیفیت کتاب درسی بستگی دارد.
البته صاحبنظران علاوه بر مزایا به معایب کتاب درسی مثل هر مولفة آموزشی دیگر نیز توجه داشتهاند؛ چنانچه به نظر یر (Ur, 1996) استفاده از کتاب درسی مزایا و معایبی دارد: فراهم نمودن زمینة عدم وابستگی فراگیر به معلم؛ راهنمایی و پشتیبانی برای معلم؛ و نیز فراهم نمودن متنها، تکالیف آماده، برنامه تفصیلی و چهارچوب مشخص فعالیتهای مختلف آموزشی نمونههایی از مزایای آن و محدود شدن مطالب به کتاب درسی، نارسایی احتمالی مطالب کتاب، تشابه مطالب کتاب درسی، بیربط بودن موضوعات ارائه شده در کتاب و نداشتن علاقه توسط فراگیر به مطالب کتاب درسی از معایب آن است.
مطالعات مربوط به کتاب درسی نشان میدهد که برای انتخاب عاملی با چنین درجهای از اهمیت توسط معلم به شیوه انتقادی و در چهارچوبهای مرتبط با این شیوه باید عمل نمود و معلم میتواند سؤالاتی از قبیل اینکه آیا کتب درسی انتخاب شده مطابق با اهداف و روشهای متداول و جدید تدریس زبان هستند؟ آیا کتاب درسی نیل به اهداف آموزشی را امکانپذیر میسازد؟ آیا کتاب درسی دارای مطالب جدید و مورد علاقه معلم و فراگیر است؟ و غیره را در هنگام انتخاب درسی بپرسد. نکته اساسی آن است که این ارزیابی باید در چهارچوبی مشخص صورت گیرد. از آنجایی که در مطالعة حاضر کتاب درسی آموزش زبان انگلیسی ارزیابی میشود، بررسی پیشینة ارزیابی کتاب درسی بر کتاب آموزش زبان تمرکز دارد. این بررسی نشان داد که چندین چهارچوب برای ارزیابی کتاب درسی زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم یا خارجی طی سه دهه گذشته ارائه شده است. این چهارچوبها اغلب معطوف به طراحی معیارهایی برای چنین ارزیابیهایی هستند.
این چهارچوبها را میتوان به چند دسته طبقهبندی کرد: دستة اول به دهه 1970 تعلق دارند و بر پایة دیدگاههای رفتارگرایانة یادگیری و ساختاری زبان شاخته شدهاند. این دسته مناسب مطالبی هستند که به روش شنیداری ـ گفتاری [1] تدریس میشوند. دسته دوم چهارچوبهای دهه 1980 هستند که اصول رویکرد ارتباطی را منعکس مینمایند. در این چهارچوبها مسائلی نظیر اعتبار، توجه به نیازهای زبانآموزان، استفاده عملی از زبان خارجی در کلاس و فعالیتهای گروهی مورد تأکید بودند. دستة سوم چهارچوبهای دهه 1990 هستند که پیچیدهتر و ارتباط ـ محورتر هستند و در آنها نه تنها مهارتها و مؤلفههای زبانی گنجانده میشود، بلکه جنبههای عملی استفاده از زبان هم منظور میشود. تحولات در چهارچوبهای فوق در مدت زمانی در حدود 40 سال حاکی از تکوین مدلهای آموزش مهارت زبان هم به عنوان زبان دوم وهم به عنوان زبان خارجی از گذشته تا حال است (Riazi, 2003).
چهارچوبهای تاکر (Tucker, 1975)، دیویسن (Davison, 1976)، داوود و
سلسی مورسیا (Daud & Celce-Murcia, 1979)، ویلیامز (Williams, 1979)، شلدون (Sheldon, 1988)، یر (Ur, 1996) و لیتلجان (Littlejohn, 1998) تنها چند نمونه از این سه دسته چهارچوب در حوزه زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم هستند که ارزیابیهایی بر اساس آنها انجام شده است.
بررسی پیشینة مطالعات انجام شده در زمینة ارزیابی کتاب درسی در سطوح مختلف و بر اساس چهارچوبهای فوق نشان میدهد که پژوهشگرانی در ایران به بررسی مطالب درسی زبان انگلیسی غالباً در سطح دبیرستان پرداختهاند که میتوان به افرادی مانند تولابی (Toolabi, 2002)، یارمحمدی (1380) عمل صالح (Amalsaleh, 2004)، جهانگرد (Jahangard, 2007)، و رزمجو (Razmjoo, 2002) اشاره نمود. آنان در مطالعات خود به این نتیجه رسیدهاند که این کتب دارای نواقص فراوانی هستند، از جمله اینکه مطالب از نظر اهل زبان انگلیسی طبیعی نیستند، صفحهآرایی جذابی ندارند و کاغذ این کتابها کیفیت پایینی دارد، به تمرین در همه چهار مهارت توجه نمیکنند، بخش اصلی مطالب روخوانی و دستور زبان است و نیازهای دانشآموزان را لحاظ نمیکنند. همچنین، اصول آموزش زبان به صورت ارتباطی (CLT) [2] در آنها به کار گرفته نشدهاند.
علاوه بر مطالعات بالا پژوهشگرانی نیز اقدام به بررسی کتابهای درسی مؤسسات خصوصی در ایران کردهاند، از جمله میتوان از ایرجی (Iraji, 2007) و زارع مویدی (Zare-Moayedi, 2007) نام برد که آنها در تلاش برای ارزیابی کتاب New Interchange Series ، یکی از پرکاربردترین کتاب مؤسسات آموزش زبان انگلیسی در ایران، از این مجموعه کتب انتقاد میکنند؛ زیرا از اصول رویکردهای ارتباطی و تکلیف محور آنچنانکه مؤلفان ادعا کردهاند پیروی نمیکنند. این مجموعه فاقد کثرت اطلاعات فرامنظورشناختی [3] است. توزیع فعالیتهای ارتباطی و نیز نقشها، تصادفی است و از الگوی خاصی پیروی نمیکند. نظر زبانآموزان و حتی معلمان در انتخاب محتوای این کتابها نادیده گرفته شده است. سطح فوق جملهای [4] برای برونداد و درونداد زبانآموزان نیز نادیده گرفته شده است.
بررسی پیشینه همچنین نشان داد که متأسفانه در زمینه بررسی و ارزیابی کتب درسی دانشگاهی آموزش زبان انگلیسی مطالعهای انجام نشده است و مطالعه حاضر که به ارزیابی یکی از کتابهای درسی آموزش زبان انگلیسی در سطح دانشگاه میپردازد در نوع خود اولین مطالعه در ایران است.
اهداف تحقیق
با توجه به اهمیت کتاب درسی و نیز شیوة انتخاب آن توسط معلم، این تحقیق با استفاده از یک رویکرد انتقادی به کتب درسی قصد دارد کتاب درسی آموزش زبان انگلیسی، یعنی انگلیسی عمومی دانشگاه پیام نور را در چهارچوب مدل ارائه شده توسط لیتلجان (Littlejohn, 1998) را ارزیابی نماید. به عبارت دیگر، این تحقیق میکوشد نقاط قوت و ضعف این کتاب را مشخص کند تا ببیند آیا این کتاب در راستای اهدافی است که برای آن تعیین شده است یا خیر. بر اساس چهارچوب فوق این ارزیابی در سه سطح صورت میگیرد: 1) مطالب کتاب، 2) عملکرد مورد انتظار از استفادهکنندگان از کتاب و 3)کارایی کتاب بنابراین، این تحقیق به دنبال یافتن پاسخهایی برای این سؤالات است.
سؤالات تحقیق
1. آیا کتاب زبان انگلیسی عمومی دانشگاه پیام نور در راستای اهداف تعیین شده برای آن است؟
2. نقاط قوت و ضعف کتاب انگلیسی عمومی دانشگاه پیام نور کداماند؟
روش تحقیق
مطالب بررسی شده
در این تحقیق کتاب انگلیسی عمومی دانشگاه پیام نور نوشته محمد علی محمدی و حسن خلیلی که مشتمل بر ده فصل است ارزیابی شد. از آنجایی که همه فصول کتاب در قالب یکسانی ارائه شدهاند، و نیز لیتلجان عقیده دارد که برای برداشت کلی ماهیت عام یکسری مطالب آموزشی، تجزیه و تحلیل حدود 10% تا 15% از کل مطالب آموزشی کافی است(Littlejohn, 1998, p. 196) ؛ دو فصل کتاب به عنوان نمونه بررسی شد. نمونه انتخاب شده در گیرندة20% از کل مطالب کتاب و تعداد کل 20 تکلیف بود. کتاب مذکور دارای بخشهای ذیل است:
1. بخش مقدماتی. قبل از شروع فصل اول کتاب، برخی قسمتها نظیر فهرست مطالب، پیشگفتار (در این بخش هدف از طراحی و نگارش کتاب توضیح داده میشود) و قدردانی و راهنمای مطالعه وجود دارد.
2. پیکره اصلی. این کتاب مشتمل بر 10 فصل است. توالی فعالیتها در هر فصل بدین قرار است:
ـ معانی کلمات و مثالها. در این بخش کلمات مهم متن که در هر فصل ارائه شده تعریف و برای آنها مثال آورده میشود. تمرینهای 1 و 2 در هر فصل به این بخش مربوط هستند؛ آنها زمینه رشد و تقویت توانایی فراگیر در تطبیق کلمه با معنای آن و نیز استفاده از شکل صحیح کلمات داده شده را با استفاده از نشانههای متنی فراهم میکنند.
ـ متن اصلی مطالعه. هر فصل مشتمل بر یک متن برگزیده برای خواندن است که به عنوان بخش اصلی عمل میکند. تمرینهای قبل و بعد از متن به نحوی با آن مرتبط هستند.
ـ تمرینهای کلمهسازی. تمرینهای 3 و 4 در هر فصل به این بخش مربوط هستند و دانشجویان را با وندهای واژگانی آشنا میسازد تا در یافتن معانی کلمات ناآشنا به آنان کمک شود و از این طریق معلومات واژگانیشان افزایش یابد.
ـ نمودار کلمهسازی. این نمودار در هر فصل ارائه میگردد و شامل صورتهای مختلف کلمات در هر قطعۀ خواندن است. تمرین 5 بعد از نمودار توانایی دانشجویان را در به کار بردن صورتهای صحیح کلمات داده شده در متن افزایش میدهد.
ـ تمرینهای درک مطلب. تمرین 6 در هر فصل به دانشجویان کمک میکند تا تواناییشان را در یافتن مرجع ضمیرها در متن بهبود بخشند. تمرین 7 در هر فصل به حدس زدن معنای لغات و اصطلاحات مختلف به کار رفته در متن اصلی مربوط است و سرانجام، تمرینهای 8 و 9 هر فصل، درک مطلب خواندن دانشجویان را از طریق سؤالات صحیح ـ غلط و چند گزینهای بررسی میکند.
ـ بررسی ساختار. الگوهای ساختاری (دستوری) پیچیده هر فصل به اختصار در این قسمت مورد بحث قرار میگیرد. تمرین 10 هر فصل مثالهای ساختاری را ارائه میدهد که قبلاً در قطعۀ مربوط به کار رفته است.
ـ بخش نهایی. این قسمت در پایان کتاب قرار میگیرد و متشکل از پاسخنامه، نمایة پیشوندها، ریشهها و پسوندها و نهایتاً فهرست انگلیسی ـ فارسی تمام کلمات و عبارات مهم به کار رفته در کتاب است.
ابزار پژوهش
ابزار اصلی برای جمعآوری دادهها برای این پژوهش چک لیست تهیه شده بر اساس چهارچوب ارزیابی کتاب درسی لیتلجان (Littlejohn, 1998) بود. این چک لیست دارای دو قسمت بود: قسمت اول، «برگة تحلیل تمرین» (TAS) [5] که به بررسی فعالیتها و تمرینات کتاب میپرداخت و باید مواردی را که بر اساس چک لیست در هر تمرین وجود داشت علامت زده میشد (نمایه A) و قسمت دوم، «طراحی» بود که برای انجام آن باید به کتاب مورد تحلیل در 9 بخش فرعی ارزشهای عددی داده میشد (نمایه B).
جهت بررسی پایانی سؤالات قسمت طراحی، درجه ثبات آلفای کرونباخ با استفاده از نرمافزار spss محاسبه شد و نتیجه آن پایایی نسبتاً بالا، یعنی 93%، را نشان داد.
شرکتکنندگان در پژوهش
شرکتکنندگان در این پژوهش سه نفر از استادان آموزش زبان انگلیسی دانشگاه بودند که کتاب مورد تحلیل را دست کم چهار سال تدریس کرده بودند و دارای سابقة آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی به مدت حداقل ده سال بودند.
روش جمعآوری وتحلیل دادهها
از شرکتکنندگان خواسته شد کتاب را با اعمال چک لیستهای ارزیابی برگرفته از چهارچوب لیتلجان (Littlejohn, 1998) ارزیابی کنند. ارزیابی در سه سطح: 1) مطالب کتاب، 2) عملکرد مورد انتظار از استفادهکنندگان از کتاب و 3) کارایی کتاب انجام شد که سطح اول مربوط به جنبههای «ملموس» یا عینی مطالب آموزشی بود. بنابراین، پژوهشگر با دادن توصیفی از کتاب مورد تحلیل، ارزیابیای را فراهم نمود. سطح دوم با اعمال چکلیستهایی تحلیل تمرینات و ارزیابی طراحی کتاب انجام شد؛ نتایج این دو سطح زمینة انجام سطح سوم ارزیابی را فراهم نمود که به وسیلة خود پژوهشگر انجام شد.
برای هر فعالیت در هر فصل یک برگة تحلیل تمرین (TAS) اختصاص یافت و از شرکتکنندگان خواسته شد مواردی را که در هر تمرین موجود بود علامت بزنند که در هر بخش فرعی، امکان داشت آنان یک یا چند مورد را علامت بزنند.
در قسمت دوم چک لیست که به ارزیابی «طراحی» میپرداخت، مقیاس عددی0 تا 4 اعمال شد. این قسمت از نه قسمت بخشِ «طراحی» چهارچوب لیتلجان تشکیل شده بود. هر بخش حاوی برخی سؤالات ارزیابی بود که بر پایۀ ادعاهای مؤلفان کتاب انگلیسی عمومی تهیه شد. برای هر یک از سؤالات در این بخشها از شرکتکنندگان خواسته شد کتاب را به صورت کلی در نظر بگیرند، چون سؤالات دربارۀ طراحی کل کتاب بود.
سپس از طریق تحلیل فهرستهای بازبینیِ ارزیابی موجود در چک لیستها، که شرکتکنندگان بررسی کرده بودند، فراوانی شاخصها برای هر یک از ویژگیهایی که در برگة تحلیل تمرین (TAS) فهرست شده بود، به صورت درصد گزارش گردید. برای قسمت دوم، یعنی «طراحی»، ابتدا درصد کلی شاخصها برای 9 زیربخش و سپس شاخص هر سؤال ارزیابی به صورت درصد گزارش شد.
نتایج
تحلیل تمرین
صفحۀ تحلیل تمرین از سه بخش تشکیل شده بود که هر یک به سؤالی دربارۀ جنبههای عمدۀ تمرینات میپرداخت:
الف) از زبانآموزان انتظار چه کاری میرود؟
بنا به گفته لیتلجان، این سؤال خواستههایی را که تکالیف از زبانآموزان دارد تحلیل نموده و حاوی سه بخش فرعی است: 1) به نوبت انجام دادن، [6] 2) تمرکز و 3) فعالیت ذهنی.
1. به نوبت انجام دادن. این بخش مربوط به زمانی است که فراگیران تکالیف را در کلاس انجام میدهند. انجام آن از سوی فراگیران با این شیوههاست: 1) با استفاده از مطالب کتاب به سؤالات به طور مستقیم پاسخ دهند. 2) بدون استفاده از مطالب کتاب شروع به صحبت کنند و به گفتة لیتلجان فراگیر بدون هیچگونه دست نوشتهای آنچه را میخواهد بیان کند بگوید. 3) لازم نباشد هیچگونه نقش مستقیمی را بر عهده بگیرد. همانگونه که در جدول 1 نشان داده شده است، کتاب انگلیسی عمومی در تمامی تمریناتش، یعنی به صورت 100%، از فراگیران انتظار «پاسخ دادن» را دارد. به عبارت دیگر، هیچ تکلیفی وجود ندارد که در آن زبانآموزان ملزم باشند که آغازگر صحبت باشند. البته باید توجه داشت که چون این کتاب بر اساس سطح توانایی زبانی فراگیران که در اینجا سطح میانی است تدوین شده میتوان گفت که طبیعی است که از آنان بخواهیم فقط پاسخدهنده باشند.
ارائه ۴ دلیل برای کاهش قیمت بیت کوین !
هفته گذشته قیمت بیت کوین (BTC) به طور ناگهانی زیر حمایت ۷۴۰۴۰ دلاری سقوط کرد و به ۶۴۰۰ دلار کاهش یافت. همانطور که در تاریخ ۲۲ و ۲۷ نوامبر ، ۶٫۸۰۰ دلار به عنوان سطح پشتیبانی در نظر گرفته شده بود، بنابراین تعدادی از معامله گران قبلاً این قیمت را به عنوان نقطه ای اعلام کردند که که در صورت پولبک (pullback) قیمت، بیت کوین در آن نقطه قرار می گیرد.
بررسی روزانه بازار ارزهای دیجیتال. منبع: Coin360
در ادامه به بررسی این نکته خواهیم پرداخت که چرا جفت ارز معاملاتی بیت کوین / دلار کاهش قیمت ۷ ماهه را دنبال می کند.
بازار نزولی از چندین بازه زمانی عبور می کند
همانطور که توسط Keith Wareing، تحلیلگر کوین تلگراف ذکر شده است، بیت کوین در چند بازه زمانی بسیار نزولی است. علاوه بر این، حرکت نزولی که رخ داد، برای اولین بار از ماه ژوئن هنگامی که خط سیگنال از خط MACD عبور کرد، عبور نزولی را بر روی واگرایی همگرایی میانگین متحرک ماهانه MACD ایجاد کرد.
MACD حرکتی منفی دارد
هیستوگرام ماهانه MACD نیز منفی است و این نشان می دهد که ممکن است روند نزولی بیشتری برای بیت کوین رخ دهد.
نمودار ماهانه MACD جفت ارز معاملاتی بیت کوین / دلار. منبع: TradingView
روند نزولی از میانگین های متحرک کلیدی بلند مدت می گذرد
یکی دیگر از علائم ناامید کننده در چهارچوب زمانی روزانه ، تلاقی روند نزولی بین میانگین متحرک ۱۰۰ روزه و ۲۰۰ روزه است، چیزی که طبق نمودار زیر اغلب اتفاق نمی افتد.
نمودار روزانه جفت ارز معاملاتی بیت کوین / دلار. منبع: TradingView
به نظر می رسد که گاوها جهش های ۶٫۸ هزار دلاری را واگذار کرده اند
بازه زمانی روزانه همچنین نشان می دهد که شاخص مقاومت نسبی (RSI) به شدت وارد منطقه اشباع فروش شده است و عدم پیگیری معامله گران از خرید، به معنای آن است که امکان دارد، یک اشباع فروش شدید در بازار رخ دهد.
آخرین باری که قیمت بیت کوین به ۶۵۲۲ دلار کاهش یافت، RSI به ۲۲ کاهش یافت، بنابراین اگر فروش از سر گرفته شود، RSI به راحتی می تواند دوباره به این سطح سقوط کند.
نمودار روزانه جفت ارز معاملاتی بیت کوین / دلار. منبع: TradingView
روبرویی مجدد با حمایت پایین کانال نزولی با قیمت ۶۴۰۰ دلار، برای بیت کوین فاجعه بار نیست. معامله گرانی که بازه زمانی هفتگی را تجزیه و تحلیل می کنند، به یاد خواهند آورد که بیت کوین نزدیک به ۸ ماه قبل از ماه نوامبر ۲۰۱۸ که به ۳۱۰۰ دلار سقوط کرد در محدوده ۶ هزار دلار معامله می شد.
علاوه بر این، معامله گران فصلی به یاد خواهند آورد که هر تام، دیک و هری قبل از سقوط ناگهانی هارد فورک بیت کوین کش (BCH) در نوامبر سال ۲۰۱۸، ۶ هزار دلار راکف را نامیده بودند که شاید یکی از دلایل افت غیرمنتظره قیمت به ۳ هزار دلار باشد.
نمودار هفتگی جفت ارز معاملاتی بیت کوین / دلار. منبع: TradingView
همان طور که در محدوده قابل مشاهده پروفایل حجم معاملات (VPVR) در بازه زمانی هفتگی نشان داده شده است، بیت کوین محدوده ۶٫۳۰۰ دلار و سپس زیر ۶٫۲۰۰ دلار را پشتیبانی می کند و قیمت می تواند به سرعت به ۵٫۳۵۰ دلار کاهش یابد که در آنجا پشتیبانی از حرکت پارابولیکی بیت کوین از ۳٫۱۲۰ دلار در ماه فوریه ایجاد شده است.
قیمت بیت کوین
نمودار RSI هفتگی جفت ارز معاملاتی بیت کوین / دلار. منبع: TradingView
شاخص مقاومت نسبی در بازه زمانی هفتگی در ۳۹٫۶ است و به آرامی به سمت محدوده اشباع فروش می رود. آخرین باری که RSI هفتگی به اشباع فروش رسید ، در تاریخ ۱۰ دسامبر بود که بیت کوین ۳٫۱۶۰ دلار معامله می شد و ۲۱ ژانویه بود که این ارز دیجیتال با ۳٫۴۲۵ دلار معامله می شد.
در حالی که تجزیه و تحلیل به دنبال کاهش ۵٫۳۰۰ یا ۴٫۱۰۰ دلاری نیست، حرکت قیمت بیت کوین در چند بازه زمانی نشان از روند نزولی بیشتر دارد، بنابراین بسیار مهم است که واقع گرایانه و صادقانه به این موضوع بپردازیم نه اینکه طبق احساسات و امید واهی حرکت کنیم.
از طرفی همیشه این احتمال وجود دارد که قیمت بتواند در ۶ هزار و ۵۲۰ دلار ، دابل باتم (double bottom) ایجاد کند، چیزی که در ۲۵ نوامبر و ۱۷ مه سال ۲۰۱۹ نیز مشاهده شد.
درنهایت، قیمت بیت کوین باید منطقه برجسته شده صورتی را بین ۶٫۷۰۰ دلار و ۶٫۳۰۰ دلار حفظ کند تا از افت نزولی ماه مه تا آوریل در منطقه ۴٫۹۰۰ دلار تا ۵٫۵۰۰ دلار جلوگیری کند.
در این میان، معامله گران باید به دابل باتم احتمالی خود در حدود ۶٫۶۳۰ دلار توجه داشته باشند و با توجه به اینکه شاخص RSI و Stoch روزانه و هفتگی، اشباع فروش هستند، معامله گران تهاجمی ممکن است از پرش اشباع فروش استفاده کنند که به نظر می رسد با نزدیک شدن بیت کوین به حمایت کانال نزولی بلند مدت ۶٫۴۰۰ دلار، این اتفاق رخ دهد.
معامله نسبتاً بدون ریسک ممکن است شامل بالا و پایین شدن ۶٫۵۰۰ دلار تا ۶٫۴۰۰ دلار با ضرر متوقف شده در نزدیکی ورودی باشد. اگر این شیوه ثمربخش باشد، گزینه ی بعدی ممکن است راه اندازی یک لوریج کم با قیمت ۵٫۳۰۰ دلار یا حداقل بازی اشباع فروش عمیق با این قیمت باشد.
تعریف تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردهایی دارد؟
تحلیل تکنیکال یا Technical Analysis یکی از روش های بررسی و پیش بینی قیمت است که سهامداران بورس از آن در کنار تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) استفاده می کنند. امروز در داناپ قصد داریم روش تحلیلی تکنیکال را مورد بررسی قرار دهیم پس با ما همراه باشید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال که در واقع کار با نمودار قیمت-زمان و ابزارهای آن است، تحلیل تکنیکال رفتار آینده بازار را با توجه به حرکات قبلی قیمت، روانشناسی بازار و داده های حجم معاملات پیش بینی می کند.
به عبارتی دیگر نیروهای عرضه (Supply) و تقاضا (Demand) که هسته بازارهای مالی را تشکیل می دهند، در واقع قیمت از احساسات و هیجانات معامله گران نشات می گیرد و بر اساس آنها حرکات قیمتی شکل می گیرد. بنابراین می توان گفت تحلیل تکنیکال به نوعی تحلیل رفتارهای انسان در گذشته عمر بازار است.
برخلاف تحلیل فاندامنتال (بنیادی) که ارزش سهام را بر اساس بیانی های مالی یک کمپانی ارزیابی می کند، تحلیل تکنیکال تمرکز خود را صرفا بر روی رفتار قیمت و تاریخچه حجم می گذارد.
ابزارهای تحلیل تکنیکال در واقع تاثیر عرضه و تقاضای اوراق بهادار بر روی تغییر قیمت، حجم و نوسانات ضمنی سهام را به دقت موشکافی می کند. این روش تحلیلی اغلب برای تعیین سیگنال های تجاری مورد استفاده قرار می گیرد، علاوه بر این افراد می توانند با استفاده از آن نقاط ضعف یا قوت یک سهام را به نسبت بازاری گسترده یا بخش هایی از آن ارزیابی کنند. به عبارت دیگر تحلیلگران با تکیه بر اطلاعات بدست آمده می توانند قیمت سهام را در آینده پیش بینی کنند.
از تحلیل تکنیکال می توان بر روی هر نوع اوراق بهاداری که دارای پیشنیه تاریخی معاملاتی است، استفاده کرد. برای مثال این ابزار در حوزه بازار بورس (Stocks)، معاملات آتی (Future)، بازار کالای تجاری (Commodities)، صندوق سرمایه گذاری با درآمد ثابت (Fixed-Income)، ارز و دیگر بازارها مثل بازار ارز دیجیتال قابل استفاده است.
در این مقاله ما سهام بورس را در مثال های خود مورد بررسی قرار خواهیم داد اما به خاطر داشته باشید که مفاهیم گفته شده در حوزه های دیگر نیز صدق می کند. در حقیقت تحلیل تکنیکال بیشتر در زمینه کالای تجاری و بازارهای فارکس (Forex) مورد استفاده قرار می گیرد چرا که در این حوزه، معامله گران تمرکز خود را بر روی تحرکات قیمتی کوتاه مدت می گذارند.
مبانی تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال اولین بار در اواخر قرن نوزدهم توسط چارلز داو معرفی شد و پس از آن تحلیلگران مشهوری نظیر ویلیام همیلتون و ادسون گود بر اساس تئوری داو، مفاهیم اصلی این ابزار تحلیلی را مطرح کردند. Technical Analysis در دنیای امروز بسیار تکامل یافته تر از گذشته به نظر می رسد به گونه ای که پس از سال ها تحقیق و پژوهش متشکل از صدها الگو و سیگنال متفاوت است.
به طور کلی تجزیه و تحلیل تکنیکال بر این فرضیه استوار است که آنالیز فعالیت های تجاری گذشته و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار اگر با قوانین معاملاتی و سرمایه گذاری مطلوبی ترکیب شود قادر است به عنوان یک شاخص (Indicator) ارزشمند در پیش بینی تحرکات قیمتی آتی اوراق بهادار نیز مورد استفاده قرار بگیرد.
تحلیلگران حرفه ای معمولا از تحلیل تکنیکال در کنار روش های تحقیقاتی دیگر استفاده می کنند. در حقیقت معامله گران خرده فروش فقط بر اساس نمودار قیمتی یک اوراق بهادار تصمیم به خرید یا فروش آن می گیرند، در حالی که تحلیلگران حرفه ای برای آگاهی از وضعیت اوراق بهادار صرفا به روش تکنیکال یا فاندامنتال اکتفا نخواهند کرد.
فرضیات اصلی تحلیل تکنیکال
همانطور که قبلا اشاره کردیم دو روش اصلی برای تحلیل چند چهارچوب زمانی تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری درباره سرمایه گذاری وجود دارد؛ این دو روش تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental Analysis) و تکنیکال (Technical Analysis) نام دارند.
تحلیل فاندامنتال با بررسی بیانیه های مالی و اخبار و اطلاعات یک کمپانی در واقع ارزش منصفانه آن را مشخص می کند. در تجزیه و تحلیل تکنیکال فرض بر این است که قیمت یک اوراق بهادار پیش تر تمام اطلاعات در دسترس عموم را منعکس کرده است و در عوض بر روی تحرکات قیمتی یک سهام متمزکر می شود. به عبارت دیگر به جای تجزیه و تحلیل مولفه های اساسی یک اوراق بهادار، روش تکنیکال سعی می کند احساس بازار در قبال تغییرات قیمتی را درک کند.
چارلز داو مقاله هایی درباره تئوری تجزیه و تحلیل تکنیکال منتشر کرده است. داو در این مقالات دو فرضیه اصلی ارائه کرد که پایه های اصلی Technical Analysis را تشکیل می دهند. این دو فرضیه عبارتند از :
- در بازارهای کارا، عوامل تاثیرگذار بر روی قیمت مشخص است.
- علاوه بر این حتی تحرکات ناگهانی و تصادفی قیمت در بازار بر اساس یک الگوی قابل شناسایی انجام می پذیرد که در طی زمان نیز تکرار می شوند.
3 اصل اساسی تحلیل تکنیکال
تحلیلگران حرفه ای و مدرن نیز بر پایه تئوری داو، سه اصل اساسی برای تجزیه و تحلیل تکنیکال در نظر می گیرند که به شرح زیر است :
1- قیمت سهام گویای همه چیز است :
تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تمام ابعاد یک کمپانی نظیر مسائل بنیادی، فاکتورهای بازار و روانشناسی بازار پیش تر تاثیر خود را بر روی قیمت یک سهام گذاشته اند. فرضیه بازارهای کارا (EMH) نیز فرمولی برای قیمت اوراق بهادار در نظر می گیرد که تا حدود زیادی مشابه تحلیل تکنیکال است. تحلیلگران همچنین عقیده دارند که تحرکات قیمتی یک سهام به عرضه و تقاضای آن در بازار بورس بستگی دارد.
2- قیمت سهام حرکتی روند گونه (صعودی یا نزولی) دارد :
تحلیلگران تکنیکال باور دارند که قیمت سهام حتی در بازارهای تصادفی، بدون در نظرگرفتن چهارچوب زمانی که در آن مشاهده می شود یک حرکت روند گونه را نشان می دهند. به عبارت دیگر قیمت سهام اغلب به جای اینکه حرکت نامنظمی داشته باشد، همان روند گذشته را پیگیری می نماید و اکثر استراتژی های تجاری در بازار بورس بر پایه این فرضیه شکل می گیرند.
3- گذشته معمولاً تکرار می شود :
تحلیلگران تکنیکال عقیده دارند که گذشته اغلب در آینده نیز تکرار می شود. ماهیت تکرارپذیر تحرکات قیمتی در اصل مربوط به روانشناسی بازار می شود؛ روانشناسی بازار می گوید که تحلیگران می توانند با درنظرگیری احساساتی نظیر ترس یا هیجان در سهامداران به راحتی قیمت آن سهام را پیش بینی کنند. تحلیلگران از الگوهای نموداری برای بررسی این احساسات و تحرکات آتی بازار استفاده می کنند و سپس از آن طریق روند قیمت سهام را نیز پیش بینی خواهند کرد.
اگرچه تجزیه و تحلیل تکنیکال به شکل های گوناگون، حدود 100 سال مورد استفاده متخصصین قرار گرفته است اما آنها معتقدند که همچنان تحلیل تکنیکال کارآیی لازم را دارد زیرا همواره الگوهایی را نشان می دهد که تکرار می شوند.
نحوه استفاده از تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال تحرکات قیمتی تمام ابزارهای معاملاتی که در معرض عرضه و تقاضا قرار دارند را پیش بینی می کند. برای مثال پیش بینی تحولات قیمتی اوراق بهادار، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارزها را می توان از طریق تحلیل تکنیکال انجام داد. در حقیقت برخی از کارشناسان عقیده دارند که تجزیه و تحلیل تکنیکال همان مطالعه قوانین مدل اقتصادی عرضه و تقاضاست که در تحرکات قیمتی یک اوراق بهادار نمود پیدا می کند.
تجزیه و تحلیل تکنیکال بیشتر در مورد تغییرات قیمت یک سهام اعمال می شود اما برخی از تحلیلگران از آن در زمینه های دیگری نظیر حجم تجارت و بازار آزاد نیز استفاده می کنند.
صدها سیگنال و الگوی مختلف تجزیه و تحلیل تکنیکال در صنایع گوناگون وجود دارد که همگی به منظور حمایت از تجارت توسط پژوهشگران توسعه داده شده اند. تحلیلگران تکنیکال همچنین چند سیستم گسترده تجاری برای پیش بینی تحرکات قیمت اوراق بهادار طراحی کرده اند. برخی از ایندیکیتورها اغلب بر روی روند فعلی بازار نظیر خطوط حمایت و مقاومت سهام تمرکز دارند، در حالی که شاخص های دیگر بر روی قدرت و استمرار قیمت سهام متمرکز هستند.
الگوها و نمودارهای شاخص تکنیکال معمولاً شامل خط روند (Trendline)، کانال های قیمتی و ایندیکیتور میانگین تحرک قیمت است. به طور کل ایندیکیتورهای تحلیل تکنیکال عبارتند از :
- نمودار روند قیمت
- الگوهای نموداری
- شاخص های شتاب قیمت (Momentum) و حجم سهام
- نمودار اسیلاتور (Oscillators)
- نمودار میانگین متحرک
- سطوح حمایت و مقاومت
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادی
تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال پرکاربردترین روش های تحلیلی در بازار بورس هستند. هر دو ابزار برای پژوهش و پیش بینی روند آتی قیمت سهام مورد استفاده قرار می گیرند. روش تحلیل بنیادی روشی است که اوراق بهادار را از طریق اندازه گیری ارزش ذاتی سهام مورد ارزیابی قرار می دهد. تحلیلگران فاندامنتال تمام مولفه های مربوط به یک شرکت نظیر وضعیت کلی اقتصاد و صنعت، شرایط مدیریتی و وضعیت مالی آن را مطالعه می کنند، علاوه بر این فاکتورهای دیگری نظیر درآمد، مخارج، دارایی ها و بدهی های یک کمپانی نیز برای تحلیلگران فاندامنتال بسیار حائز اهمیت است.
در تحلیل تکنیکال، قیمت و تعداد کل سهام تنها ورودی های مورد نیاز به شمار می روند. در حقیقت فرض بر این است که تمام مولفه های بنیادی در قیمت سهام خود را نشان می دهند بنابراین توجه به آنها خیلی ضروری نخواهد بود. تحلیل تکنیکال ارزش ذاتی سهام را اندازه گیری نمی کند، در عوض با بررسی نمودارهای سهام سعی در شناسایی روند و الگوهای قیمتی آن در آینده دارد.
محدودیت های تحلیل تکنیکال
بسیاری از تحلیلگران بازار بورس عقیده دارند که فرضیه بازارهای کارا (EMH) نیز نشان می دهد که سوابق تاریخی قیمت و حجم سهام نباید دارای اطلاعات مهم و کاربردی باشند، در عین حال بر اساس همان استدلال، هیچ یک از کمپانی ها نیز نباید اطلاعات مهم خود را افشا کنند. این دیدگاه به نام نسخه ضعیف یا نیمه قدرتمند فرضیه بازارهای کارا شناخته می شود. یکی دیگر از معایبی که برای تحلیل تکنیکال در نظر گرفته می شود این است که تاریخ همیشه تکرار نمی شود، بنابراین مطالعه الگوی قیمتی از قطعیت کافی برخوردار نیست و می توان از آن صرف نظر کرد.
یکی دیگر از مشکلات تحلیل تکنیکال این است که در برخی اوقات کاربرد دارد چرا که پیش بینی این ابزار درباره قیمت سهام در برخی از موارد تحقق نمی یابد. برای مثال بسیاری از معامله گران، حد ضرر (Stop-Loss) سهام یک کمپانی را زیر یک میانگین متحرک 200 روزه در نظر می گیرند و با نزدیک شدن قیمت سهام به حد ضرر اقدام به فروش سهام خواهند کرد؛ در حقیقت این موضوع باعث می شود که قیمت سهام با افت مواجه شود.
سپس معامله گران دیگر با مشاهده کاهش قیمت سهام اقدام به فروش اوراق بهادار خود خواهند کرد که موجب افزایش روند نزولی قیمت می شود. این فشار فروش در بازه زمانی کوتاه مدت درست خواهد بود اما تاثیر چندانی در قیمت سهام در بازه زمانی هفتگی یا ماهانه نخواهد داشت. در مجموع، اگر افراد بسیاری از یک سیگنال استفاده کنند می توان قیمت سهام را پیش بینی کرد اما این گروه از معامله گران نمی توانند در بازه زمانی طولانی مدت قیمت سهام را کاهش دهند.
چهارچوب مقاله و قواعد مقاله نویسی
پژوهش برتر: اصلی ترین شیوه ارائه نتایج یک مطالعه و تحقیق، تهیه مقاله پژوهشی است و نوشتن صحیح و مناسب یک مقاله یک رکن اساسی برای چاپ مقالات علمی می باشد.
چهارچوب مقاله و قواعد مقاله نویسی
امروزه تحقیق و پژوهش از اهمیت بالایی برخوردار هست و به تحلیل چند چهارچوب زمانی جرات می توان گفت که همه پیشرفت های علمی، صنعتی، پژوهشی، تکنولوژی و جامعه شناسی بر پایه تحقیق و پژوهش استوار است. اصلی ترین و مهم ترین شیوه ارائه نتایج یک مطالعه و تحقیق، تهیه مقاله پژوهشی است و محققی در صحنه تولید و انتشار علمی موفق است که بتواند نتایج پژوهش خود را در مجلات معتبر پژوهشی به چاپ برساند. از آنجا که نوشتن صحیح و مناسب یک مقاله یک رکن اساسی برای چاپ مقالات علمی می باشد، متخصصین موسسه پژوهش برتر سعی کرده است که به بررسی روش های صحیح نگارش مقالات پژوهشی بپردازد. به طور کلی هر مقاله پزوهشی شامل اجزای اصلی زیر است:
عنوان مقاله
1 – اولین بخش یک مقاله عوان است که باید اشتراکاتی با موضوع اصلی تحقیق داشته باشد و به شکلی جذاب جمله بندی شده باشد. نکات زیر در انتخاب عنوان مقاله قابل توجه هستند:
- عنوان مقاله حتی الامکان باید دقیق و رسا بوده و از به کار بردن اصطلاحات ناآشنا یا اختصاری خودداری شود.
- عنوان مقاله حتی الامکان باید جمله خاصی باشد که نکات اصلی و عمده موضوع را در بر داشته باشد.
- به طور معمول (نه همیشه) و در نام گذاری اکثر تحقیق ها این نکات در نظر گرفته می شود: چه چیزی را می خواهیم بررسی کنیم، در چه جامعه ای، در کجا و در چه زمانی. مثلا عنوان یک مقاله می تواند این باشد: بررسی رابطه سطح سواد مدران و تغذیه کودکان در شهر تهران سال 1386.
- عنوان باید «فاقد پیش داوری» باشد. به عنوان مثال، انتخاب این عنوان برای یک مقاله، مناسب نمی باشد: بررسی علل بی علاقگی رانندگان نسبت به بستن کمربند ایمنی.
- اگر کلماتی در توصیف ویژگی مطالعه شما نقش کلیدی دارند حتما در عنوان خود آن را بگنجانید. مثل مطالعه آینده نگر مطالعه دوسویه کور یا مطالعه تصادفی شده.
- هیچ وقت نباید در عنوان مقاله، نتیجه پژوهش را به صورت ثابت شده ذکرنمود.
- نویسندگان و آدرس ها
اسامس نویسندگان و همکارانی که در مطالعه شرکت داشته اند باید به طور کامل ذکر شود. همچنین نویسنده اصلی که مسئول ارتباط با خوانندگان است باید مشخص شده و آدرس کامل و ایمیل وی در اختیار خوانندگان قرار گیرد.
چکیده تحقیق
چکیده پس از عنوان بیشتر از سایر بخش های یک مقاله خوانده می شود و در چکیده قسمت های مختلف مقاله شامل مقدمه، اهداف، روش ها و نتایج تحقیق به صورت خلاصه ذکر می شود. متن بسیاری از مقاله ها به طور کامل در دسترس ما نیست و گاهی فرصت برای خواندن تمام مقاله نداریم و از این رو چکیده مقاله اهمیت زیادی دارد. در اکثر مجلات تعداد کلمات چکیده 150 تا 250 کلمه محدود است.
واژگان کلیدی
چند واژه کلیدی که از اهمیت زیادی در مطالعه برخوردارند، در این قسمت ذکر می شود. ضمن این که با ذکر واژه های کلیدی در سایت های علمی می توان به دنبال مقاله نیز گشت. به طور معمول تعداد این حدود 5-6 کلمه در نظر گرفته می شود.
مقدمه
مقدمه یک مقاله پژوهشی ضمن بیان مسئله و تشریح موضوع به آن مسئله پاسخ می دهد که ارزش مطالعه حاضر برای انجام ان چه بوده است. در حقیقت با مطالع مقدمه یک مقاله پژوهشی، خواننده با مسئله تحقیق آشنا شده و ضرورت انجام پژوهش را درک می کند. متن مقدمه باید روان باشد و حتی الامکان به صورت خلاصه و حداکثر در 2 صفحه تحلیل چند چهارچوب زمانی تایپ شود.
روش تحقیق
چگونگی و روش انجام پژوهش توضیح داده می شود. همچنین نمونه های مورد برسی، چگونگی نمونه گیری، جامعه هدف، مراحل اجرائی پژوهش و نحوه تجزیه و تحلیل داده ها ذکر میشود. در این مرحله در مورد تغییر بیشتر بحث شده و روش اندازه گیری و میزان دقت و چگونگی کنترل آنها بیان می شود.
یافته های تحقیق
در این قیمت نتایج به دست آمده از پژوهش ذکر می شود. نتایج کلیدی مطالعه باید با کلمات روان تحلیل چند چهارچوب زمانی و دقیق و بدون بزرگ نمایی عنوان شود. از روش های مختلفی برای ارائه نتایج استفاده می شود. استفاده از اعداد، جداول و نمودارها به طور کامل تشریح شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند. در مواردی که از روش ها و آزمون ها آماری برای بررسی نتایج و تحلیل داده ها استفاده شده باشد، باید نوع آن نیز ذکر شود.
بحث و نتیجه گیری
در این قسمت به تفسیر نتایج ارائه شده می پردازیم. همچنین می توان به مقایسه نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر با نتایج سایر مطالعه ها پرداخت و با توجه به مجموعه شواهد نتیجه گیری نمود. درصورت لزوم می توان پیشنهادهایی برای انجام مطالعات بهتر و کامل تر در آینده ارائه داد.
فهرست منابع
در پایان لازم است کلیه منابعی که در تحقیق مورد استفاده قرار گرفته اند، به شیوه ای مطلوب ذکر شوند. شیوه نگارش منابع در نشریات مختلف متفاوت است و بهتر است از راهنمایی این نشریات و شرایط نگارش مقالات کمک بگیریم.
چارچوب تحلیلی جیمز روزنا برای تحلیل سیاست خارجی ایران مناسب است
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: چارچوب مفهومی جیمز روزنا از قابلیت بالایی برای تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برخوردار است.
استاد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبائی که به سبب انتشار کتاب "سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران" با خبرنگار مهر گفتگو میکرد، در پاسخ به این سوال که در کتاب اخیر خود تحت عنوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از چه رویکرد نظریای بهره جستهاید، گفت: در کتاب "سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران" از چارچوب مفهومی جیمز روزنا برای ارزیابی و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهره گرفته شده است. بحث من در این کتاب ارائه یک نظریه تلفیقی نیست بلکه ارائه چارچوبی مفهومی است که به لحاظ روشی و منطقی امکان توضیح متغیرها را در سطوح مختلف داشته باشد.
وی افزود: باید توجه داشت که یکی از مهمترین کارکردهای نظریه، تفکیک متغیرهای مهم از غیر مهم است. به عنوان مثال اگر چارچوب نظری و مفهومی ما نئورئالیسم باشد یعنی تاکید بر متغیرهای سیستمیک، ساختاری و نظام بینالملل است. اگر چارچوب نظری ما نظریه تصمیمگیری باشد تمرکز بر متغیرهای فردی (تصمیمگیرندگان) است. لذا وقتی ما چارچوبی نظری خاص را بر میگزینیم به یک سری متغیرهای خاص تمرکز میکنیم و آن متغیرها را مورد توجه و بررسی قرار میدهیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه خاطر نشان کرد: یکی از کارهایی که روزنا انجام داده ارائه چارچوبی است تا بر اساس آن بتوان متغیرهایی را از سطوح گوناگون تحلیلی به کار گرفت. در چارچوب تحلیلی و نظری روزنا یک سری متغیرها در چارچوب فردی، نقشی، حکومتی، ملی(ویژگیهای جامعه فارغ از حکومت) و بینالمللی و سیستمیک مورد توجه قرار میگیرد.
وی گفت: چون این اثر یک کتاب درسی است هدف ارائه طرح یک نظریه نبوده است. در پایان فصل اول کتاب، مشاهده میشود که نظریههای گوناگونی در مورد تحلیل سیاست خارجی ایران مورد توجه قرار گرفته است و متغیرهایی که توسط این نظریهها مورد توجه قرار میگیرد بیان شده است. با ملاحظه متغیرهای مورد بررسی مشاهده میشود که همه این متغیرهای برای بررسی سیاست خارجی ایران لازم هستند ولی هیچ متغیری برای تحلیل به تنهایی کافی نیستند.
دهقانی تصریح کرد: چارچوب روزنا این امکان را به صورت روشمند به ما میدهد تا مجموعهای از متغیرها را در سه سطح فردی، ملی و بینالمللی اعم از مادی و معنایی بتوان برای تحلیل سیاست خارجی ایران مورد بررسی قرار داد. این پنج دسته از منابع که توسط روزنا بیان شده، متشکل از متغیرهای فراوانی است. متغیرهای فردی ناظر به ویژگیهای شخصیتی تصمیمگیرندگان است. این ویژگیها که مورد توجه نظریات تصمیمگیری است برای تحلیل و ارزیابی سیاست خارجی کشورها و از جمله ایران کافی نیست. ولی از طرف دیگر به طور قطع تصمیمگیرندگان در سیاست خارجی ایران نقش دارند.
مولف کتاب "تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران"، افزود: پس وقتی در تحلیل چند چهارچوب زمانی این چارچوب ویژگیهای فردی تصمیمگیرندگان را به کار میبریم به این معنا نیست که سیاست خارجی ایران فقط معلول تصمیمگیری تصمیمگیرندگان است. ولی هر یک از تصمیمگیرندگان به لحاظ جامعهپذیری، جایگاه اجتماعی، ویژگی شخصیتی و تجربه تاریخی و سیاسی نگاه متفاوتی به سیاست و حکومت دارند. البته این به آن معنا نیست که وقتی تصمیمگیرندگان در جایگاه تصمیمگیری قرار میگیرند تحت تاثیر عوامل دیگری قرار نداشته باشند. پس سیاست خارجی متاثر از تصمیمگیرندگان است ولی این متغیر یک دسته از منابع را تشکیل میدهد.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه یادآور شد: متغیر دوم مورد توجه روزنا، منابع نقشی است. باید توجه داشت یک رابطه معکوس بین شخصیت و نقش وجود دارد. نقش به معنای انتظارات خاصی که از هر پست و منصبی میرود است. در واقع دایره صلاحیتهای و اختیارات آن پست را نقش مینامند. همانطور که مشخص است نقش محدودیتهای انتخابی و رفتاری ایجاد میکند. به عبارت دیگر نقش انتخابها و گزینههای تصمیمگیرنده را محدود میکند. علی رغم اینکه شخصیتها متفاوت است ولی در پست و مقامی که قرار میگیرند مجبور به ایفای نقش در آن پست و مقام هستند. لذا پست و نقش ویژگیهای شخصیتی را محدود میکند.
وی تصریح کرد: هر چه که شخصیت قدرتمند باشد تاثیر نقش کمتر است و هر چه شخصیت ضعیفتر باشد میزان تاثیرگذاری نقش بیشتر است. اینکه شخصیت چه تعریفی در مورد نقش بدهد میتواند تاثیر متفاوتی در سیاست خارجی داشته باشد. برخی از تصمیمگیرندگان حتی در دایره و محدوده صلاحیتها و اختیارات نقش هم نمیتوانند نقش ایفا کنند. برخی دیگر با توجه به ارائه یک تعریف موسع از نقش حتی الامکان سعی میکنند تا از آن محدودیتها فراتر روند. البته این به معنای آن نیست که فرد میتواند فراتر از اختیارات تعریف شده برود. لذا نقش باعث استمرار در سیاست خارجی میشود. این در حالی است که ویژگیهای شخصیتی تغییر میکنند.
وی افزود: اگر چه ممکن است سیاست خارجی ایران به معنای آرمانی نهادینه نشده باشد ولی نقشها و پستها تعریف شده است و تصمیمگیرنده در آن چارچوب عمل میکند. متغیرهای حکومتی هم ناظر بر نظریههایی است که تاکیدشان بر ویژگیهای ملی است، مثل نظریه صلح دموکراتیک. بحث اصلی این است که نوع نظام سیاسی بر سیاست خارجی تاثیرگذار است. لذا یک دسته از متغیرهایی که در سیاست خارجی ایران باید مورد توجه قرار گیرد، متغیرهای حکومتی است. یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران به لحاظ ماهوی و ساختاری و بوروکراتیک چه تاثیری بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میگذارد.
دهقانی تصریح کرد: برخی کل سیاست خارجی ایران را تابع نظام سیاسی ایران میدانند. این موضوع به نظر من درست نیست چرا که برخی رفتارهای سیاست خارجی ایران پیش از انقلاب نیز در دوره بعد از انقلاب نیز تکرار شده است. ولی از طرف دیگر بسیاری از رفتارهای سیاست خارجی ایران نیز تغییر کرده است. پس نظام سیاسی عاملی مهم در تحلیل سیاست خارجی است ولی تنها عامل تعیین کننده نیست. پس آنجا که بحث از هویت در سیاست خارجی میشود باید به سنخ نظام سیاسی نیز توجه کرد.
مؤلف کتاب "چارچوبی مفهومی برای ارزیابی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران"، تاکید کرد: دسته چهارم متغیرها مربوط به ویژگیهای ملی میشود. این متغیرها ناظر به جامعه ایران فارغ از حکومت است. جامعه ایران به لحاظ فرهنگی، اجتماعی ویژگیهای خاص خود را دارد. مثلا جامعه ایران تکثرگراست و از قومیتهای گوناگون تشکیل شده است و این موضوع بر سیاست خارجی ایران تاثیر میگذارد. ژئوپلیتیک ایران نیز بر سیاست خارجی تاثیر میگذارد. اینکه ایران یک کشور بینالمللی است و در منطقه حساسی قرار گرفته بر سیاست خارجیاش تاثیر میگذارد.
وی یادآور شد: لذا نمیتوان سیاست خارجی ایران را فارغ از ژئوپلیتیک و پیشینه تاریخی آن بررسی کرد. ایران کشوری است با پیشینه تاریخی چند هزار ساله و تجارب گوناگون. کشور ایران شاهد شکستها، افتخارات و تحقیرهایی بوده که در سیاست خارجی کنونی نیز تاثیر میگذارد. باید در نظر داشت که کشور به مثابه فرد میماند که تجارب زندگی شخصیاش بر نوع رفتارهایش تاثیر میگذارد.
وی افزود: آخرین نوع متغیرها، متغیرهای بینالمللی هستند. البته توجه به این متغیر به معنای پذیرش جبرگرایی ساختاری که معتقد است سیاست خارجی معلول سیستم و ساختار نظام بینالملل است، نیست. بلکه منظور این است که بخشی از عوامل تعیین کننده در سیاست خارجی معطوف به این متغیرهای ساختاری است. به عنوان مثال تردیدی نیست که سیاست خارجی ایران در زمان دو قطبی و پس از آن تفاوتهایی با هم داشته است. البته این به معنای آن نیست که این سیاستها کاملا دگرگون شده است. در بررسی این متغیر باید توجه داشت که مثلا چگونه ساختار دو قطبی، سیاست خارجی ایران را تحت تاثیر قرار میدهد و اینکه چگونه نظام منطقهای خلیج فارس بر سیاست خارجی ایران تاثیر میگذارد.
دهقانی خاطر نشان کرد: تحولات اتفاق افتاده در کشورهای دیگر نیز بر سیاست خارجی ایران تاثیر میگذارد. مثلا سقوط حکومت صدام تحلیل چند چهارچوب زمانی حسین در عراق و طالبان در افغانستان بر سیاست خارجی ما تاثیر میگذارد. باید توجه داشت که در همه مقاطع تاثیر این پنج عامل یکسان نیست. ممکن است در یک موضوع و یک منطقه و در مقابل یک کشور، یکی از این متغیرها پر رنگتر باشد. به عنوان مثال ممکن است در قبال یک کشور یا یک منطقه ایدئولوژی پر رنگتر باشد و در مقابل یک منطقه و کشور دیگر ژئوپلیتیک پر رنگتر باشد.
وی در پاسخ به این سوال که ویژگیهای این چارچوب تحلیلی چیست، گفت: این چارچوب ما را قادر میسازد که در موضوعات و موارد گوناگون سیاست خارجی ایران را مورد بررسی قرار دهیم و بررسی کنیم که در آن مورد خاص از بین این دسته از پنج منابع کدام متغیر تاثیر بیشتر و کدام متغیر تاثیر کمتر دارد. از مجموع این بررسیها میتوانیم به صورت استقرایی به یک تعمیم برسیم. به عنوان مثال اگر از مجموع 50 مورد از رفتار سیاست خارجی ایران در 30 مورد، ایدئولوژی مهم بوده باشد یا ساختار نظام بینالملل، در آن صورت میتوان نتیجه گرفت که سیاست خارجی ایران بیشتر تحت تاثیر ایدئولوژی و نظام بینالملل است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا به کارگیری متغیرهای گوناگون، کار تحقیقاتی را دشوار نمیسازد، گفت: باید این متغیرها را به آزمون گذاشت. باید توجه داشت که ممکن است این چارچوب نیز ناشی از یک تجربه و فرایند استقرایی به دست آمده باشد که در این صورت باید به حوزه کارکردی توجه داشت و باید دید این چارچوب به چه میزان قدرت تبیین دارد و در عمل کدام یک از این متغیرها مهمتر است.
وی در پاسخ به این سوال که ممکن است تفسیرپذیر بودن هر کدام از این متغیرها رسیدن به استقرا را دشوار سازد و اتفاق نظری در مورد یک متغیر در مطالعه یک مورد وجود نداشته باشد، گفت: این موضوع در علوم انسانی اجتناب ناپذیر است. باید توجه داشت که کار علمی سخت و زمانبر است. به عنوان مثال برخی میگویند که چرا ما به عنوان مثال نمیتوانیم در طی 30 سال به یک نظریه برسیم، باید گفت که 30 سال در تاریخ علم زمان چندان زیادی برای انباشت مفاهیم نیست. ممکن است نیاز باشد تا 100 سال تحقیق کنیم و آنرا به کار گیریم تا به یک نظریه برسیم.
وی تاکید کرد: باید توجه داشت که رسیدن به نظریه و توسعه علمی نیازمند نقد و بررسی و تبادل نظر میان اندیشمندان است. یکی از آفتهای علوم سیاسی و روابط بینالملل این است که هر محقق و صاحبنظر به صورت انفرادی کار میکند و کارهای او مورد توجه دیگران قرار نمیگیرد. این موضوع به توسعه علمی کمک نمیکند و علم انباشتی به وجود نمیآید و نمیتوان به آنچه که انقلاب کوهنی نامیده میشود، رسید. رسیدن به انباشت علمی زمانی حاصل میشود که موضوعات مختلف، از منظرهای مختلف و توسط افراد مختلف مورد بررسی قرار گیرد و به یک اشتراکاتی رسید.
وی در پاسخ به این سوال که به کارگیری نظریههای گوناگون در مطالعات شما چه مزایایی دارد، گفت: مطالعاتی که من در مورد سیاست خارجی ایران انجام دادهام و نظریههای گوناگونی را که برای مطالعه مورد توجه قرار دادهام به این منظور بوده که مورد مطالعه و نقد و بررسی دیگران قرار گیرد و از رهگذر آن به چارچوب و نظریهای (در صورت امکان) رسید. باید توجه داشت که یکی از مسائل مطرح در مورد نظریه، کاربست و به کارگیری نظریه است و نه صرفا مطالعه صرف آن. کاربست نظریه این امکان را فراهم میسازد که محقق دریابد که میشود از منظرهای گوناگون به مطالعه سیاست خارجی ایران پرداخت. رسیدن به نظریه برای تحلیل سیاست خارجی ایران تلاش تمامی اعضای جامعه علمی را میطلبد. علم بومی زمانی حاصل میشود که دانشمندان بومی تلاش کنند و نظرات گوناگون را ارائه دهند تا به این موضوع که امکان رسیدن به یک نظریه وجود دارد دست یافت.
دیدگاه شما